عکاسی خیابانی

گفتگو با امیرحسین یوسفی کیساری

ویدیوکست عکاسی تبلیغاتی را ببینید و بشنوید...

متن گفتگوی مصطفی عرفانی با امیرحسین یوسفی کیساری

مصطفی عرفانی: امیرحسین یوسفی کیساری خوش اومدی به ویدئوکست در باب عکاسی.

امیرحسین یوسفی کیساری: خیلی ممنونم. متشکرم از دعوتتون.

مصطفی عرفانی: ممنونم از تو که اومدی. امیدوارم که بحث امروزمون بحث خوبی باشه. یکی از داغ‌ترین بحث‌هایی که امروزه خیلی متداول شده و اون عکاسی خیابانیه. حالا تو دورانی زندگی می‌کنیم که هرکسی بر اساس سلیقۀ خودش یه تعریفی ازش داره. اگه موافق باشی یه تعریف شخصی از عکاسی خیابانی اگه می‌شه برای ما بگی که حالا یه سری تعریف تو کتاب‌ها هستش که حالا شاید اون چیزی که تو نظرته با اون فرق داشته باشه و اینکه عکاسی خیابانی چی هستش؟

امیرحسین یوسفی کیساری: بله. همون‌طور که خودتون فرمودید تعاریف بسیار زیادی هستش اما چیزی که من لمسش کرده‌م، شاید حسش کرده‌م توی عکاسی اینه که عکاسی خیابانی ورای از تعریفی که می‌شه براش قائل شد و بیان کرد، یه نوع می‌تونه سبک زندگی باشه حتی؛ یعنی ما عکاسی خیابانی رو زندگی می‌کنیم یه جورایی. یعنی کسی که بخواد عکاسی خیابانی انجام بده و یک عکاس خیابانی باشه، street photographer باشه باید بتونه باهاش زندگی بکنه وگرنه خیلی شرایط سختیه براش. اما یه چیز کلی اگر بخوام بگم شاید توی هر فضای عمومی که بشه با دوربین رفت و اونجا عکاسی کرد می‌شه بهش گفت عکاسی خیابانی.

مصطفی عرفانی: حالا این فک می‌کنم سبک‌های مختلفی داشته باشه. اینکه چه سبک‌هایی هستش اونم یه صحبتی بکنیم در موردش چون فکر کنم اونم مسئلۀ مهمی هستش.

امیرحسین یوسفی کیساری: دقیقاً. قطعاً سبک‌های مختلفی بوده از قدیم و به‌مرور داره اضافه می‌شه. حالا چقدر این‌ها سازمان‌دهی‌شده و سازمان‌یافته هستن خب قطعاً خیلی کمه این‌طور که بخواهیم دسته‌بندی دقیق و مشخصی داشته باشیم اما سبک‌های مختلفی هستش. شما حتی برگردی به دوران کارتیه برسون، از همون زمان هم لحظۀ قطعی بوده و این‌ها هم در عکاسی خیابانی بسیار کاربرد داره و عکاسی کاندید هستش که خودم بهش علاقه‌مندم و جدیداً هم اگر دقت کرده باشید حالا توی فضاهای شبکه‌های اجتماعی یه سری ویدئوهایی که دراومده و عکس می‌گیرن بعداً… یعنی فرد رو صدا می‌کنن و عکس می‌گیرن تو همون آنِ لحظه که خب سمت‌وسویی از عکاسی کاندید داره و… مدل‌های مختلفی هستش …یا حالت پرسه‌زنی در عکاسی خیابانی؛ یعنی من دوربین رو برمی‌دارم بدون هیچ هدف مشخصی که از قبل براش تعیین کردم توی یک خیابونی راه می‌رم. یکی از علاقه‌مندی‌های من همینه. تو خیابون راه می‌رم تا یک اتفاق ویژه‌ای، یک سوژۀ ویژه‌ای رو ببینم و اون موقع ازش عکاسی بکنم. این پرسه‌زنیه… پرسه‌زنی توی عکاسی خیابانی شاید برای همه قابل اجرا نباشه یا اینکه صرفاً یه مدت تعداد اندکی انجام بشه و بعد رها بشه ولی به نظر من خیلی‌خیلی می‌تونه آدم رو پخته بکنه توی عکاسی خیابانی. هرچند که تناقضاتی داره با شاید عکاسی‌ای که هدفمند باشه، عکاسی‌‌ای که راجع‌بهش فکر شده باشه و اون هم خیلی اهمیت داره ولی اون علاقه، اون عشقی که وجود داره خیلیا رو به این سمت می‌کشه که پرسه‌زنی بکنن توی خیابون.

مصطفی عرفانی: حالا ببین خودت دو تا موضوع رو تا الان با همدیگه در موردش صحبت کردیم؛ یکی که عکاسی خیابانی یه لایف استایله، یه سبک زندگیه. این یه قسمتش بود و یه قسمت دیگه‌ای گفتی آقا می‌تونیم از طریق… یکی از سبک‌ها و تکنیکاش پرسه‌زنی هست. ضرورت عکاسی خیابانی چیه؟ چرا عکاسی خیابانی می‌کنیم؟ مثلاً من خودم یادمه تو دوران هنرجویی که داشتیم عکاسی رو یاد می‌گرفتیم که هنوزم داریم یاد می‌گیریم یکی از چیزایی که مربیا و اساتید به ما می‌گفتن اینکه آقا برید تو خیابون عکاسی کنید که دستتون گرم شه واسۀ عکاسی. آیا هنوز ما داریم عکاسی خیابانی می‌کنیم که حالا دستمون گرم شه؟ داریم عکاسی خیابانی می‌کنیم که… خیلیا هستن مثلاً سبکی رو دارن انجام می‌دن ولی کنارش میان عکاسی خیابانی می‌کنن که روحیه‌شون عوض شه. برای کسی که داره عکاسی خیابانی می‌کنه، یعنی تخصصش عکاسی خیابانی هست، هدفش و ضرورتش چیه که عکاسی خیابانی می‌کنه؟

امیرحسین یوسفی کیساری: ببینید برای شخص بنده… حالا شاید هرکسی دلایل مختلفی داشته باشه اما اینکه وارد جامعه می‌شیم مستقیم با مردمی که هرکسی از جایی اومده داره جایی می‌ره با یه هدف خاصی داخل خیابون هستش یا توی اون فضای عمومی قرار داره این ارتباط‌گرفتنه، حتی شده ارتباط چشمی، خیلی‌خیلی ارزشمنده. بارها و بارها توی این پرسه‌زنی‌ها یک چیزهایی دیده می‌شه، به یک چیزهایی آدم می‌رسه، کشفش می‌کنه که شاید هرگز نمی‌تونست چنین مواردی رو کشف بکنه و این‌ها صرفاً توی اون پرسه‌زنیه هستش که بهش می‌رسه. وقتی ما انتظار یک چیز خاصی رو نداریم و بهش می‌رسیم اون حس خیلی خوبی به آدم می‌ده. شاید برای آدم ارزشمندتر باشه. شما هیچ… ته ذهنت چیزی رو نداری راجع‌به اون موضوع و می‌ری یک‌مرتبه یک مواجهه‌ای اتفاق می‌افته. اون مواجهه حالا جدای از اینکه ارزشمنده، مثالی که ابتدا فرمودید راجع‌به اساتید می‌گفتن برید و تو خیابون پرسه بزنید بلکه عکسی بگیرید، اون مواجهه برای عکاسی که تازه شروع کرده خیلی‌خیلی می‌تونه کمک‌کننده باشه. اینکه توی اون شرایطی که یک‌مرتبه یک اتفاقی داره می‌افته چطور می‌تونه مدیریت بکنه چطور می‌تونه بهترین عکس ممکن رو بگیره، حالا تنظیمات دوربینش به چه حالتی هستش، چه واکنشی می‌تونه نشون بده، آیا خودش غرق در سوژه می‌شه یا اینکه نه، می‌تونه خودش رو بکشه بیرون و عکاسی رو انجام بده؟ و فکر می‌کنم برای… چون حالا امروزه تو عکاسی روز دنیا این ژانرها هم خیلی به همدیگه نزدیک شده‌ن. صرفاً نمی‌شه گفت حالا این مستنده، اون خیابانیه و فکر می‌کنم برای کسایی که حتی تازه شروع کرده‌ن با اینکه عکاسی خیابانی بسیار سخت و مشکل هست توی ژانرهایی که وجود داره ولی شاید یه جورایی خیلی از ژانرها رو فرا می‌گیره و تمرین‌کردن توی عکاسی خیابانی می‌تونه بهشون کمک کنه. بعداً مسیر عکاسی خودشونو که پیدا کردن، حالا فرد می‌خواد مستند کار بکنه، می‌خواد حتی ورزشی کار بکنه و هر ژانری رو دنبال بکنه بسیاربسیار می‌تونه بهش کمک‌کننده باشه و تجربۀ مفیدی بوده باشه.

مصطفی عرفانی: حالا من خودم خیلی وقتا که عکاسی خیابانی می‌کنم، حالا نه به‌صورت تخصصی، احساس تکرار می‌کنم. یعنی مثلاً این‌طوریه که می‌بینم دارم یه الگوی رفتاری رو توی عکس‌هام تکرار می‌کنم. چیکار کنیم که توی عکاسی خیابانی دچار تکرار نشیم؟ یعنی من خودم اینستاگرام خیلی از دوستان رو که دارم نگاه می‌کنم می‌بینم که یک شخصی چهار ساله، شش ساله، هشت ساله داره عکاسی خیابانی می‌کنه و یه سری کادرهای مشخص دائم داره تو کاراش تکرار می‌شه. حالا به نظر تو اصلاً این تکراره خوبه؟ یا نه، ما باید از تکرار دوری کنیم؟

امیرحسین یوسفی کیساری: ببین این تکراری که می‌گی اول باید مشخص بکنیم که این تکراره چی هست. خب؟ حالا یه بحثی که همیشه بوده توی عکاسی می‌گه رسیدن به اون نگاه شخصیه اون یه طرف ماجراست. اینکه شما وقتی بعد از یه مدتی یه عکسی جلوت می‌ذارن یاد یه عکاسی می‌افتی. می‌گی اِ مثلاً این شبیه عکسای مثلاً فلانیه. خب؟ این به نظر من خوبه. اینکه شما به اون نگاه شخصی رسیدی دیگه داری… نگاه‌های دیگران، دیدن عکسای دیگران شاید به اون اندازه تأثیری نذاره، به یک بلوغی رسیده نگاه فرد توی عکاسی. اما شاید برای اینکه اون تکراره شاید خود عکاس رو آزار بده بعضی وقتا، شاید نگاهش رو محدود بکنه یه تمرینی رو من خودم چندین بار یعنی و تکرارش هم می‌کنم، هر چند سال یک بار این تمرینو تکرار می‌کنم خیلی خوبه اینه که یک سوژۀ ثابتی رو… حالا مثالشو بخوام بزنم یه‌دونه تیر برقی بوده در کنارش یه درخت بوده، سر کوچه‌مون بوده، سر کوچۀ خونه‌مون و یه درخت و یه تیر برق و من با خودم عهد گذاشته بودم هر هفته از اون عکس بگیرم به مدت سه ماه. شما هر هفته از اون بخواهید عکس بگیرید، همون سوژه قاعدتاً تکراری می‌شه و این موضوع و این تمرین به آدم کمک می‌کنه که نگاهش رو… یعنی جور دیگه هم ببینه همون موضوعات رو. یعنی یک موضوع ثابت رو می‌تونه به نحوه‌های مختلف ببینه. شاید یکی‌دو بار اول همون شکلی ببینه، همون شکلی ثبت کنه؛ اما داخلش بری قاعدتاً یک چیزایی ازش درمیاد که برای خود آدم واقعاً شگفت‌انگیزه.

مصطفی عرفانی: خیلی از عکاسا عکس‌هایی دارن که حالا تو مجموعه شاید باشه، شاید فقط یک تک‌فریم باشه، یک لحظه‌س. حالا یه جورایی توی عکاسی ما بهش می‌گیم اتفاق در عکاسی. توی سبک عکاسی خیابانی چطور این اتفاقو ایجاد کنیم؟

امیرحسین یوسفی کیساری: ببین با اینکه یه اتفاقه، یه لحظه‌س ولی لحظه‌های زیادی رو می‌خواد که شما صبر کرده باشی، مونده باشی تا به اون لحظه برسی. یکی از علاقه‌مندی‌های زجرآور بنده همین هستش و یه تمرینه به نظر من. من بارها و بارها شده یک فضای خوبی رو دیده‌م… دیگه حالا استاد این کار جناب کارتیه برسون بوده‌‌ن. وقتی یه قاب خوبی رو آدم می‌بینه ناخودآگاه یه حسی به آدم می‌گه که اینجا یه اتفاق ویژه‌ای بیفته خیلی خوبه. تو همین حین با خودم فکر می‌کنم که آقا مثلاً چی باشه خوب می‌شه؟ تو ذهنم میاد مثلاً یه سوژۀ انسانی با چنین شرایطی از اینجا مثلاً عبور بکنه توی دقیقاً این نقطه خیلی می‌تونه قشنگ باشه یا خیلی چیزای دیگه و این رو حالا من می‌تونم استیج بکنم. یه شخصی رو بیارم، مدل خودمو بیارم اون کارو بکنه که من چنین کاری نمی‌کنم. شاید خیلی راحت باشه برم اوکی این خوبه اینجا می‌رم…

مصطفی عرفانی: می‌کنن این کارو؟

امیرحسین یوسفی کیساری: آره خیلی انجام می‌دن و من نفی‌ش نمی‌کنما، هرکسی سبک کاری خودش رو داره. خیلی از عکاسای خیلی بزرگ ایران همین کارو می‌کنن و…

مصطفی عرفانی: صحنه‌سازی می‌کنن.

امیرحسین یوسفی کیساری: آره. صحنه‌سازی می‌کنن ولی می‌دونی چیه؟ من اون به دلم نمی‌شینه. یعنی من عکسی که اون‌جوری بگیرم اصلاً اون برام اتفاق نمی‌افته. حتی یه بار این کارو کردم که نشد. حالا اینم تعریف می‌کنم: یه دیواری بودش نقاشی دیواری بود اونجا. اولین بار که داشتم پرسه‌زنی می‌کردم و بهش برخوردم گفتم خب الان همین‌جا وای‌می‌ایستم. اصلاً بقیه ولش کن هرچی شد در ادامه. اونجا موندم حدود یک ساعت و خرده‌ای و هیچ اتفاق ویژه‌ای نیفتاد. جایی هم بود که مثلاً عبورومرور آدما زیاد نبود. حالا هیچ چیزی هم ته ذهنم نیست که قراره چی رد بشه من بگیرم اینجا. خب؟ با یه چیز کاملاً وضعیت گنگی اونجا منتظریم که یه چیز ویژه‌ای بیاد و بخواهیم عکس بگیریم. اونم نشد و دیگه رفتم. خسته شدم رفتم. دفعۀ دیگه کلاً به امید اونجا اومدم. حالا این بار راجع‌بهش فکرم کرده‌م دیدم خب مثلاً چنین سوژه‌ای بیاد می‌تونه جالب‌تر باشه و اومدم باز هم نشد. رفتیم یک مرتبه دیگه. من سه بار غیر از اون دفعۀ اول رفتم و حتی یک بار دو ساعت و خرده‌ای هم منتظر موندم چیزی نشد. یعنی چیزی نشد عکس گرفتم، عکس‌ها رو حتی ادیت هم کردم ولی اونی که باید می‌شد نشد؛ یعنی اون حسه رو نمی‌داد. تا اینکه با یکی صحبت کردم. گفتم آقا شما بیا برو از اینجا رد شو من یه عکسی بگیرم ببینیم چه جوری می‌شه. اون بنده‌خدا اومد با من رفت گفتم نه. همون‌جا دیگه گفتم نه اصلاً.  این‌وری برو اون‌وری بیا، نوچ چیزی درنمیاد. همین‌جوری گفتیم خب دیگه بریم دیگه، ولش کن دیگه از این دیواره گذشتیم. همون لحظه یهو دیدم اون اتفاق ویژه داره میاد و اون سوژه رخ داد اومد. حالا من تنظیمات دوربینم هم میزون نبود. سریع همون‌جا واستادم عکسه رو گرفتم و همون شد. دیگه اصلاً به اون دیواره نگاه نکردم. شاید الان ده بارم از جلوش رد شم دیگه عکسمو گرفتم. بعضی وقتا می‌بینی این عکسمو گرفتمه وقتی فکر می‌کنی یه عکس خوبه رو گرفتی باید بمونی؛ یعنی بازم باید صبر بکنی تا یه چیز بهتری بیاد. ما باید اون حس کمال‌گرایانه هم تا یه حدی می‌تونه کمک بکنه. یکی از عکسام که خب باهاش چند تا جا جایزه گرفتم یه نقاشی دیواری‌ای که خروس جنگیه و از جلوش یه پسربچه با تفنگ داره عبور می‌کنه، خیلی ژست فیگور خاصی داره و مادرش از کادر خارج شده یه پاش مشخصه و داره می‌ره و من جلوی این نقاشی دیواری هم چهارپنج مرتبه عکاسی کردم و یه مرتبه… یعنی چیزی که می‌خواستم، در نظر داشتم اتفاق افتاده بود. می‌خواستم وسط این پنجه‌های خروسا یه سر آدمی باشه حالا ماسک‌زده بود و وصلش کنم به کرونا و این داستانا و اونو گرفتم، اون عکسه رو. گفتم خب عکسه رو من گرفتم دیگه برم. حالا همین‌جوری واستیم شاید یکی از این به… شاید این عکسم تار شده باشه، شاید حالا نمی‌دونم یه اتفاقی بیفته. عبور داشتم می‌کردم گفتم دیگه برم دیگه. تا قدم زدم داشتم می‌رفتم یهو دیدم از اون دور داره چنین سوژه‌ای میاد یعنی یه پسربچه‌ای که با یه اسلحه توی دست خیلی ارتباط زیادی با اون سوژه‌ای که روی نقاشی دیواری‌ای که بود ایجاد می‌کرد و برگشتم و اون عکسو گرفتم و اون شد عکس اصلی من از اونجا. حتی اون چیزی که هدفی که تو ‌ذهنم بود و اتفاق افتاد هم بود، اون رو گذاشتم کنار و این یه چیزی که اصلاً انتظارش رو نداشتم و یه چیز بهتر شد. شاید الان باز می‌گم اگر برم جلوی اون نقاشی دیواریه بمونم شاید چیز بهترم اتفاق بیفته و این یه تمرین صبره. من خیلی وقت‌ها یه تمرین… گفتم ابتدای صحبتا که سبک زندگیه یه جورایی، تو زندگی خیلی کمک می‌کنه به آدم. بعضی وقتا زندگی فشار میاره آدم… عکاسی کمک می‌کنه که آقا تو عکاسی ببین انقدر وای‌می‌ایستی آخرش عکس خوبه درمیاد، این هم می‌تونه اینجا بهت کمک بکنه. در کلِ فرایند عکاسی هم همین شکلیه مخصوصاً پرسه‌زنی که می‌کنی داخل خیابان شما ممکنه چهار ساعت داری پیاده قدم می‌زنی تو خیابون. سه ساعت و نیمش هیچی نگرفتی، اصلاً یعنی چی؟ من این‌همه پیاده رفتم خستگی از اینجا به اونجا، دیگه نورم الان داره می‌ره هیچی عک… اون لحظۀ آخره می‌بینی اون اتفاق ویژه پیش میاد و عکسه رو می‌گیری. و شده هم رفتم… دوسه بار عکاسی رفتم اصلاً هیچ اتفاق خاصی… عکس خوبی نگرفتم ولی دفعۀ بعدش که می‌ری می‌گیری و این اون تمرین صبره که خیلی‌خیلی جدای از اینکه چه عکس خوبی آدم بگیره، چه عکس خوبی نگیره، خود این صبر بسیاربسیار ارزشمنده و توی جنبه‌های مختلف زندگی به آدم کمک می‌کنه.

مصطفی عرفانی: توی عکاسی خیابانی یعنی ما وقتی که داریم پامونو از استودیومون، از دفتر کارمون، از خونه‌مون می‌ذاریم بیرون با یه نیت بریم این عکاسی‌مونو انجام بدیم یا هر نیتی که داریمو بذاریم کنار و بریم ببینیم چه اتفاقی می‌افته. مثلاً من خودم یک بار تصمیم گرفتم برم از آدم‌هایی که خوابیده‌ن، حالا ولگرده، پیرمره توی محیط عکس بگیرم و یعنی داشتم با یک نیت قبلی می‌رفتم عکاسی خیابانی انجام بدم. نیت قبلی تو فرایند عکاسی خیابانی کار درستیه؟

امیرحسین یوسفی کیساری: 100% درسته.

مصطفی عرفانی: یعنی تو خودت میای می‌گی که آقا بریم پرسه‌زنی کنیم ببینیم چه اتفاقی می‌افته. خب این دو تا با هم تناقض ندارن؟

امیرحسین یوسفی کیساری: ببین برای خودم این‌شکلیه که… یعنی حالا عکاسی روز دنیا به‌سمت مجموعه‌عکس داره می‌ره دیگه. یعنی اون مجموعه‌عکسه که بسیار ارزشمندتره تا تک‌عکس. توی پرسه‌زنی‌هایی که ما داریم می‌ریم صرفاً می‌بینی یه تک‌عکس می‌گیری تموم می‌شه می‌ره. شاید اون‌طور که بایدوشاید نشون نده اون فرد چقدر عکاسه. اونی می‌تونه ادعایی داشته باشه یا اینکه بگن فرد عکاس هستش اینه که با مجموعه‌عکس کار بکنه؛ یعنی اون فکر و ایده و هدفه پشت ذهنش بوده باشه. منتها عکس دیگه تک‌عکس خوب رو ممکنه یک نفر با شانس و اقبال و انقدر بره عکاسی یهو زد و شانسش یه سوژۀ خیلی خاصی اتفاق افتاد اون عکسه رو ثبت کرد، با همون عکسم همه‌جا نشونش داد و اومد بالا ولی دلیلی نمی‌شه که اون فرد عکاس خوبی بوده باشه. خب؟ ‌خیلی دلایل دیگه تأثیر می‌ذاره. اما من پرسه‌زنی رو دوست دارم به‌خاطر اینکه خیلی چیزای جدید رو به من نشون می‌ده. شاید من از قبل توی خونه هستم می‌خوام برم عکاسی اون ایده ته ذهنم نباشه، اون فکره نیومده باشه تو ذهنم که می‌خوام برم چی رو عکاسی کنم؟ من حتی وقت‌هایی که دوربین همراهم نیست دارم داخل خیابون راه می‌رم، نگاهم نگاه عکاسانه سعی می‌کنم باشه. ببینم بعضی جاها رو و اون‌ها رو یادداشت می‌کنم توی گوشی‌م. یه‌دونه پنل یادداشتی که ایجاد کرده‌م برای همینه. لوکیشنا رو می‌زنم اونجا ذخیره می‌کنم بعداً سر می‌زنم به همون لوکیشینه. بعضی وقتا حسه؛ یعنی اون حسو تو اونجا حس می‌کنی که من باید اینجا بمونم، باید اینجا بمونم عکاسی کنم ولی خب اگه بخواهیم حرفه‌ای‌تر و درست‌تر نگاه بکنیم شاید، این خیلی ارزشمندتره که ما بخواهیم با ایده بریم. حالا یه زمانی هست اون پرسه‌زنی رو من به‌خاطر عشق خودم، به‌خاطر علاقه، به‌خاطر دوست‌داشتنِ این کار انجام می‌دم. یه زمانی هستش که نه، می‌خوام یه کار حرفه‌ای انجام بدم قطعاً با فکر و ایده می‌رم که اون پرسه‌زنیه به من کمک می‌کنه که من دفعۀ بعد شاید یکی از جاهایی که بهش توی پرسه‌زنی رسیدم رو این‌دفعه با فکر و ایده بهش مراجعه کنم که بارها و بارها برای من تکرار شده. من داشتم توی خیابون قدم می‌زدم یهو به یه نقاشی دیواری برخوردم که شاید نمی‌دیدم و حالا دو تا شات زدیم و عبور کردیم ولی با برنامه دفعۀ دیگه رفتم. چه جوری با برنامه؟ یعنی فکر و ایده کجا کمک می‌کنه؟ یه زمانی هست شما می‌بینی خب الان این دیواره به‌سمتی هستش که اگر من صبح‌ها بیام اینجا قطعاً نور به پشتشه؛ یعنی هیچ نوری ما نداریم. خب اینو من تنظیم می‌کنم وقتی می‌خوام بیام عکاسی مثلاً عصر بیام که نور بهتری اینجا داشته باشم. این دیگه چیزای ابتدایی هستش ولی در همین حد هم فکر و ایده باشه خب قطعاً خیلی می‌تونه کیفیت کار رو هم افزایش بده.

مصطفی عرفانی: توی عکاسی خیابونی ما با افراد و انسان‌ها در ارتباطیم. دو تا مورد داره: یکی ارتباط با مردم توی عکاسی خیابانی و دومین مسئله حریم شخصی افراد. آیا باید یه رضایت‌نامه‌ای از همۀ اینایی که داریم می‌ریم عکس می‌گیریم بگیریم که آقا من می‌خوام عکستو مثلاً منتشر کنم یا این عکستو من می‌خوام استفاده کنم بیا رضایت بده که فکر کنم یه جمعیت زیادی رو آدم باید همین‌طور ازشون امضا بگیره یا حریم شخصی‌ش زیاد مهم نیست؟ یعنی چون محیط عمومیه ما می‌تونیم از افراد عکس بگیریم، منتشرشون کنیم، استفاده‌شون… مسئلۀ ارتباط با مخاطب و همچنین حریم شخصی رو توی عکاسی خیابانی چطوری می‌تونیم تعریف کنیم؟

امیرحسین یوسفی کیساری: ببین از دو جنبه می‌شه بهش نگاه کرد: یه جنبۀ قانونی‌شه، وجه قانونی که داره. خب قاعدتاً توی جایی که تابلو نصب نشده مجاز به عکاسی هستیم اما جنبۀ دیگه اون جنبۀ اخلاقی‌شه که قطعاً نیاز هستش که اون رضایت فرده باشه، حتی شده رضایت لفظی‌ش. خب خیلی از فستیوال‌ها حتی شما بخواهید کار بهشون ارائه بدید اون رضایت‌نامه رو می‌خواد مخصوصاً بچه‌ها. مثلاً من یادمه جشنوارۀ هیپا که خب یکی از معروف‌ترین‌هاست اگر مدلی باشه داخل عکست نیاز هستش که شما اون رضایت‌نامه رو بارگذاری بکنین وگرنه عکسه کلاً ریجکت می‌شه. حالا این موضوعات رو بذاریم کنار، همون موضوعات اخلاقی، باز چند تا وجه می‌شه. یعنی شما اگر بخواهید ابتدا به اون سوژۀ خودتون بگید که من می‌خوام ازت عکس بگیرم کلاً اون ژست می‌گیره و می‌ره توی حس و این حال‌وهوا که سخت می‌شه. ورای اینکه تو عکاسی خیابانی شما فرصت این کارو اصلاً نداری. معمولاً من خودم این‌شکلی‌ام که عکس رو می‌گیرم و بعد می‌رم سراغ اون فرد می‌گم که من این عکسو ازت گرفتم. خودم رو اول ابتدا معرفی می‌کنم، عکاس خیابانی هستم، عکاس آزادم. این عکستو گرفتم آیا مشکلی نداری با اینکه من عکسو بخوام منتشر کنم حالا داخل صفحه‌م یا جاهای دیگه؟ من اون رضایته رو می‌گیرم، رضایت لفظی رو که حداقل وجدان خودم راحت باشه و ارزش‌های اخلاقی رعایت شده باشه و بعضی وقتا هم هستش که واقعاً نمی‌شه؛ یعنی آدم این شرایطه رو نداره و برای من بارها و بارها اتفاق افتاده. یک عکسی گرفته بودم. بعد از… پستش کردم توی اینستاگرام. بعد از یک هفته یک نفر که همون خود فرد توی عکس بود اومد دایرکت که عکاس این عکس شما هستی؟ گفتم آره و این حرفا. گفتش که چه هدفی داشتی این عکسه رو گرفتی؟ حالا عکسه یه مقدار چیزم بود، از یه روحانی بودن که یه سری دیگه افرادی هم داشتن عبور می‌کردن. خود اون روحانیه اومده بود و حالا براش توضیح دادم و اینا. گفتم شما مشکلی داری که این عکس منتشر شده؟ اگر مشکلی داره من عکسو حذف می‌کنم و جای دیگه… هیچ‌جا هم هنوز انتشارش نداده‌م. گفتش نه، مشکلی ندارم و فقط می‌خواستم ببینم آیا هدف خاصی داری یا هدف ویژه‌تری داری؟ تو صحبت… معمولاً با گفت‌وگو همه‌چی حل می‌شه و حل شد. یا یک عکس دیگه‌ای بوده من پایین یک پلی بودم. یه خانمی داشت از روی پله عبور می‌کرد و من تو ویزور داشتم نگاه می‌کردم. متوجه من شد که دارم عکاسی می‌کنم یعنی همۀ آدما عبور می‌کردن کسی متوجه من نبود که دارم عکاسی می‌کنم. این از دور متوجه شد و خیره شد به دوربین و با لبخند و خنده و اینا مثلاً داشت منو نگاه می‌کرد شاید اون لحظه مثلاً اگر هفت‌هشت سال قبل خودم بود دوربینو می‌آوردم پایین چون اون چیزی که می‌خواستم نمی‌شد، دیگه اون داره منو نگاه می‌کنه ولی من همون شکلی واستادم تو ویزور نگاه کردم و اون لحظه‌ای که می‌خواستم شاتو زدم عکس رو گرفتم و اون یکی از عکسای خوبم شد برای خودم بین سایر عکسام و اون فرد هم بعداً عکس وایرال شد. آقای حامد ابراهیم‌پور، یکی از شاعرای خودم موردعلاقه‌مه، یه شعری هم خودش تو پیجش هم پست گذاشت و از اون طریق اون فرد خودش دید و دوباره اومد و کلی هم تشکر کرد. گفت من فکر نمی‌کردم مثلاً داری عکسو می‌گیری واقعاً.

مصطفی عرفانی: به اینجا برسه.

امیرحسین یوسفی کیساری: آره، به اینجا برسه این داستان ولی خب قطعاً باید گفت. اینا حالا مثبتاش بود، منفی‌هاش هم بوده. عکس گرفتیم و بعد طرف بدوبدو اومده دنبال ما آقا من نیازی به عکس تو ندارم از من عکس می‌گیری. حالا مثلاً یه دست‌فروشی بوده و اینا. پاک کن! گفتم باشه آقا، جلوی شما… جلوشون پاک می‌کنم که خیالشون راحت بشه. چون یه چیزی هم که هست حالا خودمون و این ارزش‌های اخلاقی، وجهۀ عکاسیه که تو عکاسی خیابانی توی جامعه به چه شکلی، به چه دیدی بهش نگاه بکنن. اگر من که دارم دوربین دستم گرفته‌م برم این وجهه رو خراب بکنم قطعاً مسیر رو برای خیلیای دیگه سخت می‌کنم. جوونایی که الان دارن میان، شاید از لحاظ تجربه اون‌قدر هنوز پخته نباشن یا خیلی از کسای دیگه تازه شروع کردن قطعاً راه برای اونا سخت‌تر می‌شه و به مشکلات زیادی می‌تونن بخورن.

مصطفی عرفانی: شبکه‌های اجتماعی توی انتشار آثار همۀ اقشار به‌خصوص ما عکاس‌ها جایگاه ویژه‌ای داره بازی می‌کنه. فارغ از شبکه‌های اجتماعی چه محل‌هایی برای انتشار تصویر وجود داره؟ ببین ما گالری‌ها رو داریم می‌تونیم مجموعه‌عکسمون یا اون عکس‌هایی که داریمو منتشر کنیم، اینستاگرام هستش، شبکه‌های اجتماعی دیگه هست و مجلات هستن. راهکارهای دیگه‌ش چیه؟ مثلاً آیا… حالا من تجربه‌شو نداشتم، این‌طوری هستش که افراد بیان یه‌دونه تابلوی نقاشی عکاسی خیابانی رو تهیه کنن حالا واسه خونه‌شون یا جای دیگه؟ یعنی محل‌های انتشارش کجاست یا افرادی که… حالا بهتر بذار بگم که هدفم چیه از سؤالی که می‌پرسم: امرارمعاش اون قشری که داره توی این حوزه کار می‌کنه از چه طریقی تأمین می‌شه؟

امیرحسین یوسفی کیساری: قاعدتاً اگر کسی به هدف امرارمعاشه بخواد بیاد قاعدتاً باید به شکست بخوره و با توجه به زندگی که الان هستش خیلی کار سختیه که بخواد به اون درآمده برسه و از این کار خودش مخصوصاً حالا شما street photography رو در نظر بگیرید سخت‌تر می‌شه. اما خب خودتون هم اشاره کردید راه‌هایی هستش برای اینکه هم اون دیده‌شدنه انجام بشه هم اینکه حالا فروشه بشه. یه چند سالی NFT و فروشش خیلی داغ شد که من خودمم ورود کردم حتی فروشم داشتم و بعد دیگه ادامه ندادم ولی جدیداً خب خیلی بازارش داغه. حالا یه سری انگ‌ها هم بهش زده می‌شه از لحاظ پول‌شویی و این داستان‌ها ولی خب خوبه. من حدود یک ماه فعالیت کردم، یه‌دونه عکسم رو فروختم دودهم اتریوم شد. اون موقع با پول همون زمان و دلار و اینا چیزی حدود 17، 18 میلیون تومن می‌شد. ولی خب می‌گم، بحث‌های زیادی درش هست، سلیقۀ حالا اون کالکتورها هست و خیلی مسائل دیگه اما این بخش دیده‌شدنه با بخش فروشه باز خودش متفاوته. توی ایران مخصوصاً خب یه سری محدودیت‌ها قاعدتاً هستش؛ چه از لحاظ گالری‌ها -حالا نه همه‌شون- و خیلی چیزای دیگه. نمایشگاهایی که برگزار می‌شه قاعدتاً اون‌قدر دست باز نیست ولی توی ایران متأسفانه هنوز اون‌طور بایدوشاید باید که باشه نیست قاعدتاً متأسفانه. شاید یه سری چیزای دیگه مطرح باشه، یعنی شما نیازه که یک سلبریتی بشی تا بتونی کارتو خوب بفروشی. نیاز هستش که خودت رو وصل بکنی به باندهای مختلف مثلاً تا بخوای به اون هدفه برسی. اما کسی که بخواد توی این مسیر گام برداره باید زندگی‌شو پای عکاسی بذاره و سال‌ها زندگی بکنه تا بعداً بخواد که به نظرم با این هدف نیاد داخلش شاید بهتر باشه.

مصطفی عرفانی: حالا این روزا هرکی می‌خواد عکاسی خیابانی بکنه -حداقل اونایی که توی اینستاگرام حالا فعال هستن- سیاه‌وسفید منتشر می‌کنه. جایگاه رنگ توی عکاسی خیابانی چطوری تعریف می‌شه؟ آیا ما مجاز هستیم رنگ استفاده بکنیم یا باید حتماً یه حالت سیاه‌سفید یا ترکیب از یه رنگ دیگه‌ای باشه تو کارمون؟

امیرحسین یوسفی کیساری: ببینید کلاً چه حالا تو عکاسی خیابانی چه سایر ژانرهای عکاسی رنگ به‌طور کل یکی از اصلی‌ترین عناصر داخل عکسه و خیلی‌خیلی می‌تونه تأثیرگذار باشه. اینکه من بخوام عنصر رنگ رو از عکس خودم بگیرم قطعاً دارم خودم رو محدود می‌کنم اما باید ببینیم که هدف عکاس چیه. یه زمانی هستش که من دارم یک عکسی رو خلق می‌کنم میام از رنگه استفاده می‌کنم، میام از رنگ بهرۀ کامل رو می‌برم در جهت هدفی که پشتش دارم. خب؟ یه زمانی هستش توی اون عکس، عکسی که گرفته‌م برای من عناصر دیگه خیلی بیشتر اهمیت داره. سایر عناصر بصری برای من جلوۀ بیشتری داره، می‌خوام اون‌ها رو بیشتر نشون بدم. مثلاً فرم رو می‌خوام بیشتر نشون بدم، خطوط برای من اهمیت بیشتری داره. اون موقع میام رنگ رو از عکس می‌گیرم تا اون سایر عناصر بصری برجستگی بیشتری پیدا بکنه. این‌شکلی می‌تونم مخاطب رو با اون عناصر بیشتر مرتبط بکنم، بیشتر ارتباطشون بدم. اما به‌طور کل من رنگ رو بسیار ارزشمند می‌بینم توی عکاسی خیابانی مخصوصاً؛ چون خیلی‌خیلی کمک‌کننده‌س. توی ناخودآگاه ما هم رنگ تأثیرگذاره، مخصوصاً رنگ‌های گرم. یعنی شما تو نگاه اول جذب اون رنگ گرمه می‌شی، رنگ قرمزه می‌شی. اما خب داستان‌های مختلفی هست، دلایل مختلفی می‌تونه باشه عکاسی سیاه‌سفید. شاید خیلی وقت‌ها خیلی‌ها علاقه‌مندن کلاً به عکاسی سیاه‌سفید و سبکشون به اون شکل هستش که سیاه‌سفید عکاسی می‌کنن ولی خب رنگو نمی‌شه ازش گذشت و خیلی‌خیلی می‌تونه مهم باشه و کمک‌کننده باشه حتی در انتقال حس‌ها؛ یعنی شما حسی که می‌خوای به مخاطبت منتقل بکنی قطعاً با رنگ خیلی راحت‌تر می‌تونی این کارو انجام بدی. من خودم رنگ رو خیلی دوست دارم ولی خب گاهی اوقاتم خیلی از عکاسا حالا برای اینکه یه سری نقطه‌ضعف‌های عکسشون رو بپوشونن هم میان سیاه‌سفید می‌کنن. قاعدتاً می‌تونه بعضی چیزا رو، حالا شرایط نوری نامناسب رو و یه سری کم‌وکاستی‌ها، رنگ خوبی نداره عکسو سیاه‌سفید می‌کنن که این فکر می‌کنم نباشه بهتره. یعنی هدفمندترین حالتش برای خودم که سیاه‌سفید بکنم می‌خوام سایر عناصرو برجسته بکنم داخل عکس.

مصطفی عرفانی: یه مسابقۀ عکاسی داری به نام کاف که مؤسسش هم خودت بودی. از سال 99-400 شروع‌به‌کار شده؟

امیرحسین یوسفی کیساری: از سال 2021.

مصطفی عرفانی: 2021. اولاً اینکه چرا حوزۀ عکاسی خیابانی و مستند و حالا خلاقانه رو توی این مسابقه ایجاد کردی؟ و اصلاً هدف این کاف چی بوده و می‌خواسته به چی برسه توی این مسابقه؟

امیرحسین یوسفی کیساری: ببینید قطعاً… اول در خصوص هدفش صحبت کنم خدمتتون و بعد اینکه چرا اون بخش‌ها بوده. در خصوص هدف، اهداف زیادی پشتش بوده. یکی از اهدافش حمایت از جوانان که به نظرم خیلی‌خیلی مهمه. متأسفانه توی ایران من ندیده‌م که اون‌طور بایدوشاید انجام بشه. هستا، جشنوارۀ جوانان هستش که هر سال برگزار می‌شه و n سال هم هستش که داره برگزار می‌شه ولی خب خیلی ضعف‌ها به‌شخصه درش دیده‌م و جشنواره‌های دیگه‌ای هم هستش. باز تصویر سال بسیاربسیار ارزشمنده. استاد صمدیان زحمت کشیده‌ن سالیان سال. خیلی‌خیلی خوبه، مؤثر بوده، بخش ویژه‌ای رو برای جوانان داشته‌ن ولی باز هم به نظر من جای کار داره. شما نگاه بکنید. درسته که توی هنر باید سال‌ها کار کرد تا رسید به اون جایگاه اما شما الان هر عرصه‌ای رو نگاه بکنی جوان‌ها پیش‌گام هستن. قطعاً اون قدرت جوانی، اون شور و انگیزه‌ای که هستش شاید نشه توی از یه سنی به بعد حفظ بشه و وجود داشته باشه. یکی از اهدافمون حمایت از جوانان بوده که به انواع مختلف داخل کارمون ازش استفاده کردیم. تو دورۀ اول مسابقه یک بخش به‌طور کامل ویژۀ جوانان بود، کسایی که زیر 25 سال سنشون بوده و یک جایزۀ ویژه بین همون‌ها بود که خب خیلی‌خیلی بازخورد خوبی داشت. حدود 40% شرکت‌کنندگانمون زیر 25 سال بودن و حتی متولد 89 داشتیم. سه سال پیش بود تقریباً و خب خیلی خوب بود. به خیلی‌ها انگیزه داد و بعداً با بعضی‌شون که صحبت می‌کردیم و می‌گفتن که خیلی خوب بوده و اصلاً انگیزه پیدا کرده‌م که برم عکاسی و اون دوره جوری هم بودش که اون اشتیاقه رو ایجاد بکنه که فرد بره عکاسی بکنه، بره دنبالش. ولی خب از دو دورۀ بعد خب مسابقۀ کاف به این شکل هستش که هر عکاس یک عکس در هر بخش رو می‌تونه رایگان ارسال کنه که می‌شه مجموعاً سه عکس و اگر بخواد بیشتر عکس ارسال کنه باید یه مبلغی رو پرداخت بکنه اما ما باز برای اینکه حمایتی از جوانان بشه، کسایی که زیر 25 سال سنشون باشه می‌تونن شش عکس رو رایگان ارسال کنن و این در راستای اون هدفیه که حمایت از جوانان بوده. اما موضوع دیگه‌ای که هستش بارها و بارها دیده‌م از بزرگ‌ترهامون توی عکاسی، از خیلیایی که دارن فعالیت می‌کنن سال‌های زیاد می‌گن کسی کاری نمی‌کنه برای عکاسی، نمی‌دونم، چرا این‌شکلیه، چرا اون‌شکلیه، همه‌ش ضعف وجود داره چه توی حالا جشنواره‌ها ناداوری می‌شه و خیلی داستان‌ها. یکی دیگه از اهداف این بود که آقا من یه کاری بکنم مثلاً بگم که من به‌عنوان یک علاقه‌مند حوزۀ عکاسی…. جزو این جامعۀ عکاسی، علاقه‌مندان هم قطعاً جای دارن. …یه کاری کرده باشم وقتی که رسیدم ده ساله که دارم دنبال می‌کنم، بیست سال که بخوام اون موقع که بشه دنبال دارم می‌کنم عکاسی رو بگم که آقا من این مدته یه قدم برداشتم برای عکاسی چه درست چه غلط. خب؟ تلاش خودمو کردم، پیش وجدان خودم راحتم. می‌گم آقا من یه گامی برداشتم حالا شاید بتونم اون موقع دو تا گله هم بکنم نسبت به بقیه و موضوعات دیگه‌ای بوده که دلیلی شده که ما بخواهیم این رو شروع بکنیم. اما در خصوص بخش دوم سؤالتون که چرا این بخش‌ها؟ یعنی مستند اجتماعی، عکاسی خیابانی و عکاسی خلاقانه؟ همون‌طور که اول عرایضم هم خدمتتون عرض کردم امروزه خیلی ژانرهای عکاسی به هم نزدیک شده و شاید اصلاً اینکه بخواهیم بگیم این صرفاً این عکس توی اون ژانره، این‌یکی خیابانیه، اون مستنده شاید اشتباه باشه یه جورایی ولی خیلی این‌ها اون مرزشون به هم نزدیک شده و من این سه تا حوزه رو بسیار نزدیک دیدیم به هم. یعنی می‌تونه یه عکس مستند اجتماعی باشه که توی کتگوری عکاسی خیابانی هم جای بگیره یا عکاسی خلاقانه باشه که یه عکاسی خیابانیه. یعنی این خیابانیه مخصوصاً مرز این دو تاست؛ یعنی هم با creative می‌تونه رابطۀ بسیار نزدیکی داشته باشه، هم خیابانی می‌تونه با مستند اجتماعی نزدیکی زیادی داشته باشه. اینکه وجه تمایزی ایجاد بشه بینشون که بتونیم تفکیک بکنیم و به‌طور کل خب با محوریت عکاسی خیابانی این دو تای دیگه می‌رن جلو و با توجه به اینکه حالا داخل ایران ما این کارو شروع کردیم، از ایران که حالا بین‌المللی هم شده، چون توی ایران اقبال به این سمت زیاد بوده و مخاطبین بیشتری داشته.

مصطفی عرفانی: این اطلاع‌رسانی‌تون از طریق اینستاگرامتونه، سایتتونه؟ چه تکنیک‌هایی هستش که حالا از تاریخ‌های شروع مسابقه، مهلت‌هاش مطلع بشیم چه روش‌هایی وجود داره؟

امیرحسین یوسفی کیساری: خب اینستاگرام الان در حال حاضر خیلی‌خیلی کمک‌کننده هست مخصوصاً برای داخل ایران و سایت مسابقه‌مون هم هستش. یه سری سایت‌ها هم هستش برای مخصوصاً مخاطبان خارج از ایران که خیلی کمک می‌کنه. سایتایی هستن که اطلاع‌رسانی می‌کنن…

مصطفی عرفانی: چه سایتای خارجی‌ای؟ می‌شه حالا تو هم مسابقه، تو هم مسابقه‌های دیگرانو…

امیرحسین یوسفی کیساری: آره. Photo contest deadline هستش که خیلی مسابقات رو منتشر می‌کنه چه حالا اونایی که رایگان هستن چه پولی هستن. خب اگه در جریان باشید خیلی از مسابقات و جشنواره‌هایی که خارج از ایران برگزار می‌شه عموماً یه ورودی داره، یه هزینۀ ورودی داره و خوبی این سایت اینه که اومده همه رو دسته‌بندی کرده. شما می‌تونی بری ببینی فقط مسابقاتی که رایگانه، ورودی نداره رو نگاه کنی. فقط اونایی که پولیه یا اینکه موضوع خاصی داره رو نگاه بکنی. یکی این سایته بعد یه دوسه تا دیگه هم هستن که اطلاع‌رسانی می‌کنن. یکی دیگه هم بودش Photo contest فکر می‌کنم، اگر اشتباه نکنم. اما خب یه سرچ ساده بکنن Photo contest deadline رو هم سرچ بکنن دوستان، کسایی که حالا علاقه‌مند هستن، می‌خوان آگاه بشن با جشنواره‌ها می‌تونن دسترسی پیدا بکنن. این‌ها سایت‌هایی هستن که منتشر می‌کنن؛ حالا چه با ارتباطاتی که از قبل گرفتیم باهاشون، چه حتی یک فردی که الان داره یک جشنواره‌ای هم برگزار کنه قاعدتاً فراخوانش رو بده منتشر می‌کنن. اما یه سری سایت‌های دیگه‌ای هم هستن که صرفاً جشنواره‌هایی که خودشون دارن، ذیل اون‌ها برگزار می‌شه رو منتشر می‌کنن چون یه سری سایتا هستن که به‌عنوان هاست یا میزبانن که اونجا داخل اون سایت جشنواره‌های مختلفی برگزار می‌شه. اون‌ها دریافت می‌کنن آثار رو و دسته‌بندی می‌کنن و می‌دن به اون برگزارکننده. خب از اون‌ها هم می‌تونن استفاده بکنن، چه حالا داخل ایران هم حتی هستش و چه خارج از ایران که اینا هم متفاوته. حتی خیلی از رقابت‌های بسیار بزرگ هم از این سایت‌ها استفاده می‌کنن.

مصطفی عرفانی: حالا من داشتم کلاً همۀ جوانب مسابقه‌تو که نگاه می‌کردم سایت خوبی داره، کاتالوگ و بروشور خوبی واسه‌ش داره منتشر می‌شه، قوانینش شفافه، گمراه‌کننده نیست. حالا بر اساس وسعتون جایزه‌های خوبی هم می‌دین و از همه مهم‌تر داورای خوبی داره. اول از خودت می‌خوام بپرسم که این‌همه المانو چطوری انقدر خوب آوردی کنار همدیگه گذاشتی؟ حالا کار تکی خودت بوده؟ توانایی و خلاقیت یا مثلاً یک تیمی کنارت داشتی که تونسته‌ن قشنگ همۀ این اجزای پازلو کنار هم بذارن؟ یعنی یه مسابقه‌ایه که منی که دارم از دور نگاه می‌کنم نرم می‌ره جلو، همه‌چیزش مرتبه. این اتفاق آروم‌آروم صورت گرفته یا با یه استراتژی مشخص رفتین جلو که به این نتیجه رسیدین؟

امیرحسین یوسفی کیساری: اولاً که خب ممنون از لطفتون و قطعاً الان وقتی ما دور اولمون رو نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که خیلی ضعف‌ها وجود داشت و شاید سال‌های آینده بریم جلوتر و این دوره‌مون رو ضعف‌های زیادی رو ببینیم که الان به چشممون نیاد اما قطعاً همه‌ش تنهایی و تلاش من نبوده. دوستان زیادی بودن که به ما کمک کردن. از دورۀ اول خانم لک بودن که بسیار کمک کردن باهامون و بعد به‌مرور دوستانی اضافه شدن. دوست خوبم آقای کنعانی که خودشون یکی از عکاسان خیابانی فوق‌العاده هستن. ایشون هم تو دو دورۀ گذشته بسیار کمک کردن چه حالا از لحاظ مشورت‌ها و چیدمان‌ها و دوستان دیگه تو سایر حوزه‌ها حالا غیر از عکاسی؛ چه طراح سایت راه اومدن، حالا ما همیشه می‌گیم که یکی از ادعاهامون اینه که مستقله. مسابقۀ کاف وابسته به هیچ نهاد و سازمان و دولت و هیچی نیستش و این خودش یه قوتی می‌ده و خیلی از دوستان میان پای کار و کمک می‌کنن و چه حالا از لحاظ مترجم؛ چون این ارتباط‌گرفتنه با داورها و با شرکت‌کننده‌ها یه جاهایی دیگه از توان خودم خارج می‌شه و تا یه لولی شاید بتونم خودم کارو هندل کنم و توی اون جهات هم دوستانی بودن که قطعاً بهمون کمک کردن. ولی خب خیلی از کارا رو تنهایی خودم جلو بردم.

مصطفی عرفانی: داورهاتو که من می‌دیدم خیلی داورهای متنوع و افراد صاحب‌سبک بعضیاشون بودن، بعضیاشون آدم‌های فعالی بودن. این فراخوانی که این داورهای خوب رو تونستی کنار همدیگه قرار بدی چه جوری اتفاق افتاده؟

امیرحسین یوسفی کیساری: ببین به نظر من یکی از مهم‌ترین عوامل یک مسابقه یا یک رقابت اون داورهاشه؛ یعنی نتیجه‌ای که قراره بیاد بیرون از فیلتر داورها عبور می‌کنه. حالا درسته که بعضی از رقابت‌ها شاید عوامل دیگه هم تأثیر داشته باشه اما توی مسابقۀ کاف فقط از فیلتر داورها میاد بیرون و خیلی‌خیلی مهمه که این داورها اول از همه جدای از کار حرفه‌ای‌شون شخص عادلی باشه؛ یعنی طرف وقتی قراره داوری بکنه، قضاوت بکنه این خیلی موضوع مهمیه و موضوع دیگه اینه که ما یک ترکیب هیئت داوران داریم. برای اینکه بخواهیم نتیجه‌ای که تهش بیرون میاد به‌عنوان برگزیدۀ اون جشنواره یک، از تمامی جوانب یک کار خوب باشه، لایق باشه، شایسته باشه اینه که اون چیدمانه جوری باشه که به اون سمت هدایت بکنه. فرض اگر بیایم توی ترکیب داوران همۀ داورها عکاس خیلی حرفه‌ای باشن که خروجی‌شون خوب باشه، شاید عکسی که انتخاب می‌کنن از لحاظ فنی و تکنیکی خیلی قوی بوده باشه و خیلی جنبه‌های دیگه ازش غافل بشن و این یه چیزیه که تو ناخودآگاه تأثیرگذاره. اما سعی کردیم که داورها رو از تمامی جوانب انتخاب بکنیم حتی شاید بعضی وقتا انتقادهایی هم از این خصوص به ما می‌شه اما وقتی توضیح می‌دیم به اون کسی که انتقاد کرده قطعاً نگاهش تغییر می‌کنه و این چیزیه که توی بزرگ‌ترین رقابت‌های دنیا هم همین شکلی هست. الان شما بالاترین رقابت‌ها رو هم ببینی داورها رو که داره معرفی می‌کنه می‌گه مثلاً فلانی عکاس، فلانی سردبیر فلان گالری یا نمی‌دونم توی روزنامه. این‌شکلیه؛ یعنی صرفاً اینکه فرد عکاس خوبی باشه دلیل نمی‌شه داور خوبی هم بوده باشه.

مصطفی عرفانی: این فرایند انتخاب داورا رو خودت انجام می‌دی؟ چه جوریه؟ من حالا… ما یه‌عالمه عکاس داریم عکاس‌های خوبی‌ن، منصفن، کارشناسن. توی این دنیای عکاسا انتخابشون چطوریه؟ یعنی تو میای بر اساس رزومه‌شون که توی چه مسابقاتی داوری کرده‌ن… این تکنیکت چه جوریه؟

امیرحسین یوسفی کیساری: قطعاً تنهایی تصمیم نمی‌گیرم، یه سری دوستان هستن که باهاشون مشورت می‌کنم و با خیلی از داورها شاید اون‌قدر نسبت بهشون شناخت نداشته باشم و از کسانی که باهاشون ارتباط داشته‌ن قبلاً می‌پرسم، اطلاعات می‌گیرم که آقا این فرد چه جور فردی هستش؟ آره از لحاظ اخلاقی و خیلی جوانب دیگه و با خودشون صحبت می‌کنم. می‌گم شرایط این‌شکلیه، هدف ما این‌شکلی هستش. اما اون نگاه خودش هم مهمه. ببینید وقتی ما داریم به‌عنوان یک برگزارکننده یک رقابتی رو برگزار می‌کنیم یه دیدگاهی هم قاعدتاً داریم دیگه. یعنی شما… هر جشنواره یک هدفی داره. درسته که مسابفۀ عکاسی کاف اصلی‌ترین هدفش حمایت از عکاسا هستش و کار خوب رو می‌خواد نشون بده فارغ از هر هدفی که حالا این‌وری باشه، اون‌وری باشه چون کار خوب قراره نشون داده بشه اما اینکه به‌روز باشه، نگاه نویی باشه، نگاه خلاقی باشه، این بسیار اهمیت داره. واسه همین توی ترکیب داورامون سراغ اون‌جور داورها هم می‌ریم. کسی که خلاقیت در کارهاش دیده می‌شه، کسی که نگاه متفاوت‌تری داره و حالا امسال داوراولی هم داشتیم. با اینکه ترکیب داورامون خیلی قویه… مثلاً شما دوره‌های قبلی هم داوری که داور street photography ما بوده چند ماه بعدش داور street لنز کالچر هم بوده. دو دوره دقیقاً برای دو تا داور ما همین شرایط پیش اومده ولی در کنار این داورها ما داوراولی هم داشتیم. شاید از لحاظ سنی هم اون‌قدر سن بالایی نداشته باشه ولی اولین داوری‌ش هم هستش و خب این جدای از اون رسالت ما که حمایت از جوانان بوده هم نیستش؛ یعنی در همون راستا هستش ولی قطعاً اون فرد این شایستگی رو داشته که بخواد توی این هیئت داوران قرار بگیره و اون ترکیبه خیلی کمک‌کننده‌س. حالا توی داوری جدای از داورها، اون روش داوری خیلی مهمه. خیلی از داوری‌ها متأسفانه اون داوری که می‌تونه لابی‌گری بکنه، می‌تونه خوب صحبت بکنه شاید نظر داورای دیگه رو تغییر بده. میاد توی صحبت… مخصوصاً نتیجۀ نهایی، دو تا، سه… اول، دوم، سومو که بخواد مشخص کنه یهو میاد… نه اینکه بخواد مثلاً قصد منفی‌ای داشته باشه ها. چون خودش اون عکس رو برتر می‌بینه میاد صحبت می‌کنه، با حرف‌زدن…

مصطفی عرفانی: قانع می‌کنه.

امیرحسین یوسفی کیساری: آره دو تا داور دیگه رو قانع می‌کنه در حالی که شاید اون دو تا داور دیگه اصلاً نظرشون این نباشه ولی اون لحظه قانع می‌شن. با اینکه اون عکسه اول می‌شه ولی می‌گن این‌یکی بهتر بود. حالا این حرفی هستش که خیلی از عکاسا وقتی می‌رن از داورا می‌پرسن آقا چرا عکس من نشد؟ می‌گه من عکس تو رو خیلی دوست داشتم، باید عکس تو می‌اومد اول می‌شد ولی خب دیگه بقیۀ داورا… حالا اینا خیلیاش سیاست داوره هستش ولی خب خیلی‌ها هم همین شکلی هستش و این مدل داوریه من خیلی تلاش کردم که مدل داوری‌ای که داریم اجرا می‌کنیم خیلی بهتر باشه و نسبت به دور اول تغییرات زیادی کرد. تو دور اول داوری‌مون شاید جوری بوده که… حالا خودزنیه اگر بخوام بگم ولی جوری بوده که شاید عکس‌های متوسط راحت‌تر می‌اومدن بالا ولی سعی کردیم که عکسی که خیلی خوبه بیاد بالا و بعد بریم سراغ مدلای دیگه و این هم از یه سری الگوبرداری‌ها از داوری مقالات علمی رفتم سراغش. چند تا مقاله بود که حالا داخل کاتالوگمون، صفحات آخرش، کاتولوگ 2022 توضیح دادم از چه روش‌هایی، حتی از روش فیش باول استفاده شد. روش‌هایی که ثابت‌شده هست، علمیه کاملاً.

مصطفی عرفانی: من تو کاتالوگت یه چیز خوبی که دیدم اینکه نتیجۀ آرا رو منتشر می‌کردی.

امیرحسین یوسفی کیساری: آره.

مصطفی عرفانی: یعنی من خب ندیده‌م حداقل اینکه انقدر شفاف باشه یه مسابقه که بیاد رأی‌ها و امتیازاتی که هر کار گرفته توی مسابقه رو منتشر کنه که بگه آقا نتیجه این بوده.

امیرحسین یوسفی کیساری: دقیقاً. چون همیشه بحثه دیگه. یعنی اکثراً بحثه که نادواری شده…

مصطفی عرفانی: شبهه‌ها رو از بین بردی.

امیرحسین یوسفی کیساری: آره. هیچ چیزی برای پیداکردن نداریم واقعاً. چیزی که مشخص و واضحه. حتی من دوست داشتم منتشر می‌کردم اگه به من بود که آقا این داوره به این عکس اینو داده ولی خب قاعدتاً بعد یه سری داستان‌ها پیش میاد و شاید همون روی داوری تأثیری بذاره. شاید داور با یکی آشنا باشه تو رودربایستی امتیاز بالاتری بده و نمی‌شه ها چنین اتفاقی قطعاً ولی خب احتمال هر چیزی ممکنه. ولی ما مشخص کردیم داور A ما مثلاً به عکسا چه امتیازی داده. طرف متوجه می‌شه این داور وقتی به این‌یکی عکس امتیاز 5 داده به اون‌یکی عکس امتیاز 6 داده. خب؟ این آزاد منتشر می‌شه و هیچ جای شبهه‌ای نمی‌مونه واقعاً. کاملاً مشخصه و چون چند مرحله هم داوری می‌شه قاعدتاً به این سمت می‌ره که اون چیزی که شایسته‌تره انتخاب بشه.

مصطفی عرفانی: خودت بچۀ رشتی و هرکسی می‌خواد یه عکاسی باحال بکنه یه سر می‌ره رشت. این شهر رشت، گیلان، توی عکاسی‌ت چقدر تأثیر داشته؟ یعنی به نظرت اگه بچۀ تهران بودی یا بچۀ یه شهر دیگه‌ای بودی نگاهت به عکاسی چطور بود نسبت به الان که توی یه شهر هستی مثل رشت؟

امیرحسین یوسفی کیساری: ببین قطعاً خب تأثیر خیلی زیادی می‌تونه بذاره مخصوصاً تو عکاسی خیابانی. شما از لحاظ ارتباط مردم توی رشت خب خیلی همه با همدیگه ارتباطات زیادی دارن، چه از لحاظ فرهنگی حالا جوری هستش که شاید طرف اصلاً کسی رو نمی‌شناسه. داری از اون خیابون رد می‌شی بهت سلام می‌کنه. خب؟ یعنی اون ارتباطه راحت برقرار می‌شه توی رشت تا شاید خیلی از شهرهای دیگه متفاوت‌تر باشه. این هم دلایل زیادی داره. شما مثلاً داخل رشت خونه‌ها خیلی به هم نزدیکه توی شهرش. اونم به‌خاطر اینکه مساحت کمه جمعیت زیاده و این ارتباطا همیشه نزدیک بوده با همدیگه. خیلی‌خیلی تو عکاسی خیابانی، مستند تأثیرگذاره. حالا خیلیایی که از دورادور یا با من آشنا می‌شن می‌گن چرا طبیعت به این خوبی داره گیلان، چرا نرفتی عکاسی طبیعت نکردی؟ ولی خب عکاسی خیابانی خیلی دنیای متفاوت‌تری داره و رشت هم انقدر پتانسیلش بالاست از این جنبه‌ها، به نظرم برای کسایی که حتی دارن شروع هم می‌کنن خیلی می‌تونن تمرین‌های خوبی رو توی رشت داشته باشن.

مصطفی عرفانی: امیرحسین جان، مرسی که اومدی. خیلی لطف کردی. جا داره اینجا از علی ذوالقدری هم تشکر کنیم که باب آشنایی‌مونو و این قرارو واسه ما هماهنگ کردش. همچنین از استودیو فردا که شرایط ضبط این برنامه رو برای ما مهیا کردن و همچنین از تو که اومدی.

امیرحسین یوسفی کیساری: خواهش می‌کنم. ممنونم از شما، ممنون از دعوتتون، همچنین فضای خوب استودیو و علی جانم که ندیدمش خیلی وقته، دل‌تنگیم.

مصطفی عرفانی: جاش خالیه.

امیرحسین یوسفی کیساری: آره. ممنونم و یه تشکر ویژه هم دارم از مجموعه‌تون، برنامه‌ای که تهیه کردید. واقعاً هر گامی که توی عکاس برداشته می‌شه باید حمایت بشه و قطعاً می‌تونه بسیار کمک‌کننده باشه به عکاسی و واقعاً به‌نوبۀ خودم ازتون تشکر می‌کنم. امیدوارم که روزبه‌روز بهتر و بهتر بشین.

مصطفی عرفانی: ممنون از تو. مرسی. خدانگهدارت. ممنون.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *