عکاسی اسب

گفتگو با ایلیا محمدی

ویدیوکست عکاسی اسب را ببینید و بشنوید...

متن گفتگوی مصطفی عرفانی با ایلیا محمدی

مصطفی عرفانی: ایلیا محمدی خوش اومدی به ویدئوکست در باب عکاسی.

ایلیا محمدی: سلام. باعث افتخاره و خیلی خوش‌حالم که خدمت شما هستم.

مصطفی عرفانی: ممنون از اینکه اومدی. بعضی از ژانرای عکاسی این‌طوریه که باید قبل از اینکه واردش بشی نفَستو حبس کنی و عکاسی اسب یکی از اون ژانراییه که خب با اینکه من خیلی کم کار کرده‌م توش ولی خیلی برام جذاب بود و خاطره‌های خیلی خوبی داشتیم و داشتم قبل از اینکه با همدیگه حالا برنامۀ امروزو ضبط کنیم یه مطالعه‌ای می‌کردم روی این موضوع می‌دیدم که این حیوان اسب توی تمدن بشری خیلی جایگاه ویژه و منحصربه‌فردی داشته و ما آثارشو از غارنگاره‌ها می‌بینیم و همین‌طوری میایم توی عکس‌ها می‌بینیم، تو نقاشی‌ها می‌بینیم و همیشه یک حضور مستمری رو در کنار انسان داشته و یه جوری بوده که انگار زندگی و شالوده و تاروپود ما انسان‌ها باهاش عجین بوده. بحث امروز ما در مورد عکاسی اسب هستش. اولین سؤال اینه که چرا عکاسی اسب؟ و این سؤال اولو با این شروع کنیم فکر کنم خوبه.

ایلیا محمدی: ممنون از اینکه این فضا رو ایجاد کردین. با اکثر صحبت‌های شما دقیقاً موافقم. چرا عکاسی اسب؟ به نظرم این چرایی رو خود بشر به‌خاطر همین عجین‌بودنش با این موجود در طول تاریخ اثبات کرده. ما از ابتدای به‌قول معروف خلقت بشر همراه همیشگی بشر رو اسب‌ها می‌دونیم و شاید به استناد گزاره‌های تاریخی که وجود داره ایرانی‌ها اولین قوم‌هایی بوده‌ن که تونسته‌ن اسب رو رام بکنن و به‌عنوان یک همراه کنار خودشون داشته باشن و در تاریخ ثبتش بکنن و وجود اسب موفقیت‌های گسترده‌ای رو برای هر جامعه‌ای ایجاد کرده؛ چه در نبردهایی که داشته‌ن، چه در فعالیت‌های روزمره‌شون و پای خودشو در همه‌جا به نظرم گسترده کرده. شما در فضاهای عرفانی که وجود داشته، تو داستان‌های عاشقانه، در مرثیه‌ها، در سلحشوری‌ها، در همه‌جا یه ردّپایی از اسبو می‌بینید. همین این مهم‌بودن حضور دلیلی می‌شه به روایتگری‌ش و این روایتگری به نظرم این چرایی رو پاسخ می‌ده که شما وقتی که یک فضای به‌قول معروف جذابی وجود داشته باشه از نگاه بشر، قطع به یقین روایتگری‌ش هم برای همۀ مخاطبا جذابه و بسیاربسیار می‌تونه تأثیرگذار باشه در همۀ احوال و رفت‌وآمدهای زندگی برای همۀ تاریخ.

مصطفی عرفانی: حالا داشتی می‌گفتی که اصلاً سیر زندگی انسان‌ها بوده انگار عکاسی هم اومده به کمک ابزارهای دیگۀ بشر. نقاشی، فیلم، نوشتن اومده و این هم اومده اون جایگاهی که به نظر من دیگه الان جایگاه حیوانی به اسم اسب توی تمدن بشری یه جورایی مقدس شده و این هم اومده یه جورایی دِینشو به این حیوان ادا کنه و من داشتم نگاه می‌کردم حالا بعضی از ژانرای عکاسی هستش که شما براش باید کاربرد تعریف کنید ولی انقدر کاربرد عکاسی اسب گسترده بود… یعنی ما حالا بگیریم از مجلات، کتاب‌ها، مسابقات مختلف، روا… انقدر این گسترۀ کاربرد عکاسی اسب زیاد هست که حالا من خودم تو اولای مطالعه‌م تو این حوزه داشتم می‌گفتم ببینیم چه جاهایی می‌شه استفاده کرد از عکس اسب ولی می‌بینم الان می‌بینیم اصلاً جایی نیست که دیگه ازش استفاده نشه کرد. حالا یه‌خرده هم در مورد این اگه توضیح بدید که این جایگاه‌هاش به چه صورت هستش خوب می‌شه.

ایلیا محمدی: ببین من یه مطلبی رو عرض کنم تو بحثی که ایجاد شد. دِینش رو ادا بکنه به نظرم که اسب فضایی رو ایجاد کرده برای گسترده‌شدن و دیده‌ترشدن ما؛ یعنی ما داریم از جذابیت، از نجابت، از قدرت، از احساس اسب برای بیان وجود خودمون، احساسات خودمون یا عرضم به حضور شما بیایم یه مقدار تو بحث فضای مالی و بیزینسی و تجاری، تو بحث ارائۀ محصول ما داریم ازش بهره‌برداری می‌کنیم. همین‌جوری که این سهم رو همیشه در طول تاریخ داشته. یعنی این کمک کرده همیشه و ابزارها هرچی گسترده‌تر شده این دلیلی شده برای اینکه بتونه ازش بهتر یک عنوانی رو ارائه بده. یه زمانی در شعر شاعرا بوده، یه زمانی در داستان‌ها بوده، یه زمانی در نوشته‌ها و حکاکی‌ها بوده. حالا عکس و ویدئو و حالا بشر هرچی که پیشرفت کنه این جایگاه خودش رو داره و به‌دلیل گستردگی جغرافیایی در تمام جهان و اقلیم‌های مختلف اسب‌ها خواص و شکل‌گیری و کارایی‌های متفاوتی دارن. شاید هر جغرافیایی این موجود رو به‌تبع اون سختی‌ها و به‌قول معروف فضای جغرافیایی تغییر داده. حالا در جغرافیای کشور خودمون بخواهیم بگیم شمال شرقمون، تو دشتای ترکمن‌صحرا ما نژاد ترکمن رو داریم. میایم به‌سمت شمال کشور، گیلان و مازندران میایم اسبای کاسپینو داریم. بعد میایم به‌سمت غرب کشور اسب‌های کُردو داریم. میایم یه مقدار به‌سمت مرکز اسبای دره‌شوری و به‌سمت خوزستان و اقوام عرب اسبای اصیل عرب رو داریم. یعنی هرجا در هر قومیتی اسب‌ها جایگاه خودشونو حفظ کرده‌ن و به این واسطه تأثیرگذاری‌شون در زندگی بشر چه از نظر اقتصادی و مالی، چه از نظر کارایی، چه از نظر عرضم به حضور شما که ایجاد یک فضای عاطفی یه سهم گسترده‌ای داشته. پس بشر خیلی‌خیلی گسترده می‌تونسته و می‌تونه سرمایه‌گذاری ویژه‌ای برای این فضا داشته باشه و باهاش پیش بره.

مصطفی عرفانی: حالا در مورد نژادهای مختلف اسب صحبت کردی و اینکه هرکدوم زیبایی‌ها و ظاهر خودشونو دارن. این زیبایی‌شناسی توی عکاسی اسب چطوری شناخته می‌شه؟ آیا فنونی داره، تکنیکی داره یا سلیقۀ عکاس میاد غالب می‌شه روی نشون‌دادن اون جلوه‌ها و اون زیباییا؟ این ارتباطِ بین تصویر و اون نژاد اسب، سبک اسب، اینا رو باید یه عکاس چطوری به همدیگه مرتبط کنه؟

ایلیا محمدی: ببین می‌گم که این نژادها بر اساس جغرافیایی که هست و اقوامی که در اون جغرافیا زندگی می‌کنن یک سری تعاریف داره و یک سری تفاوت‌ها داره. این تفاوت‌ها یک سری خاصیت‌ها و یک سری آیتمای بسیاربسیار بولدشده رو ایجاد می‌کنه. مثلاً در یک نژاد اسب شاید فرم حرکت اسب ایجاد برتری می‌کنه. در یک نژاد اسب قدرت و توانایی اسب ایجاد برتری می‌کنه. در یک نژاد اسب اون صلابت و به‌قول معروف جذابیت بصری‌شه. در یک نژاد اسب فرم حرکتی‌شه که داره ایجاد جذابیت… همۀ این‌ها یک فنوتایپ اختصاصیو به خودش شکل می‌ده. با این وجود که همه‌شون در یک شاکله قرار می‌گیرن ولی تفاوت‌های بصری هم دارن. مثلاً شما یک اسب ترکمن رو با یک اسب عرب نمی‌تونید از نظر ظاهری وقتی که اختصاصی نگاه می‌کنی در یک سبد قرار بدی یا یک اسب کاسپین رو نمی‌تونی با یک اسب دره‌شوری و کُرد در یک آیتم قرار بدی. همۀ اینا اومده یک سری استانداردهای فنی رو ایجاد کرده که بر اساس اون استانداردهای فنی می‌شه خواص و خاصیت‌های اسب رو به تصویر کشید و فراتر از اون یک فضای به‌قول معروف کاملاً احساسی و عاطفی که آمیخته شده با این آیتم، با این اقوام از لحاظ پوشش، از لحاظ موسیقی، از لحاظ حرکت یعنی اومده‌ن آمیخته کرده‌ن. شما معرفی نژاد اسب ترکمن رو قاعدتاً متفاوت‌تر با یک اسب عرب می‌دونی. یک اسب کُرد رو متفاوت‌تر با یک اسب کاسپین می‌دونی و این چیزیه که به‌قول معروف وارد خانواده‌ها شده. وقتی که شما به خوزستان سر می‌زنی اسب‌های عرب نسب از خانواده می‌گیرن؛ یعنی بعد از اسم اسب، فامیلی و به‌قول معروف اون عشیرۀ خانواده میاد بخش دوم اسب، یعنی یک بخشی از خانواده می‌شه. همۀ اینا آیتماییه که استانداردهاش یک بخشیه، اون احساس هم یک بخشیه. شما اگه بخوای معرفی تجاری برای اسب داشته باشی بله، باید استانداردها رو رعایت بکنی. ما یک سری استانداردهای فیزیکی هم داریم که مثلاً فرم بدنی یک اسب حالا از بینی‌ش، منخرین اسب گرفته تا جدوگاه اسب یک شکله، ستون فقراتش یک شکله، فرم کپل اسب یک شکله. در اسب‌های عرب، در اسبای کاسپین، در اسبای ترکمن و… هرکدوم از اینا یک تفاوت‌های انحصاری داره و این تفاوت‌ها نسبت به خاصیت برتر یا ضعیف‌تر یا ناآمادگی اسب می‌تونه استناد بکنه. یعنی شما وقتی یه عکسی رو می‌بینی می‌گی نه، خب این اسب تو حالت آماده‌شه، تو استانداردشه یا نه، این ضعف داره. این تمایزه‌س که اون استانداردا رو مشخص می‌کنه.

مصطفی عرفانی: داشتی می‌گفتی که بعد حالا تو خیلی از اقوام ایرانی اسم فامیلی اون قبیله روی اسب هم قرار می‌گیره، اسبا هم شناسنامه دارن و واسه‌ش باید عکس بگیرن؟

ایلیا محمدی: بله.

مصطفی عرفانی: یعنی باید یه عکاسی که متخصصه توی این حوزه بیاد یه عکس شناسنامه‌ای بگیره ازش. اونم باز استانداردای مربوط به خودشو داره؟ چه جوریه؟ یعنی…

ایلیا محمدی: در کل دنیا اسبا شخصیت‌گذاری و هویت‌گذاری می‌شن. در یک سنی برای همۀ اسبا توسط اون کمیته و اون ارگانی که برای شخصیت‌گذاری و هویت‌گذاری اسبا هست میاد یه میکروچیپ به بدن اسبا تزریق می‌کنه که این میکروچیپ در همه‌جای دنیا یک شمارۀ انحصاری هست که شما می‌تونی به اون استناد بکنی برای درج در پاسپورت اسبا، در شناسنامۀ اسبا. اسبا هم سفر می‌رن، اسبا هم مسابقات شرکت می‌کنن و این شمارۀ میکروچیپ شاید به‌قول معروف دقیق‌ترین آیتمیه که برای یک اسب هستش. در کنار اون در صفحات بعدی ما یک اسکیج داریم که ظاهر اسب از نظر رنگ اسب و اون فرمی که رنگ قرار گرفته، اون سفیدی‌ها، حتی پیچش مو در بدن اسب، همۀ اینا ذکر می‌شه که وقتی که داره این اسب چک می‌شه از نظر ظاهری… یه زمان هست مثلاً شما دیگه وسیله‌ای برای خوندن اون عدد میکروچیپ تو بدن اسب نداری ولی به صفحۀ اسکیج اسب نگاه می‌کنی مثلاً اون زائده‌های ظاهری که مثلاً از کجا تا کجا رنگ سفید داره، رنگِ به‌قول معروف کَهَر داره، پیچش موش چطوره، فرم قرارگرفتن رنگ تو دست و پای اسب چطوره. همۀ اینا ذکر می‌شه و برای صدور همچین پاسپورت و شناسنامه‌ای شما نیاز داری که اون استانداردهای تصویر اسب فراتر از به‌قول معروف دیگه احساس و زیباییه که تمام آیتمای ظاهری اسب رو از چهار جهت برای صادرکنندۀ این شناسنامه یا پاسپورت ایجاد بکنه رو داشته باشی و ارائه بدی. این یه چیه مثل کارت ملی ما؛ یعنی باید تمام فرم ظاهری اسب رو تعیین بکنیم. اینجا دیگه 100% نیاز به این نیست که شما یک عکس خوشگل از این اسب داشته باشی. شما یه عکس فنی باید داشته باشی که اونم استاندارد خودش رو داره. ایستادن اسب، نوع نگاه اسب و نوع قرارگرفتن دست و پاش.

مصطفی عرفانی: این… اینایی که باید… این فرم‌ها و این‌ها وظیفۀ کیه؟ یعنی ما یک مهتری، یک مربی‌ای باید بیاد کناردست عکاس وایسته و اسب رو هدایت کنه؟ یا نه، باید وظیفۀ عکاس یا دستیاریه که به‌صورت تخصصی داره کار می‌کنه بیاد این فرم رو توی اسبی… خب به هر حال ما داریم با یک جانداری عکس می‌گیریم که خیلی تحت کنترل ما نیست. این نوعِ ارتباط با حیوون در هنگام عکاسی وظیفۀ کیه انجام بده؟ یعنی ما… یه کار عکاسه، وظیفۀ مربیه؟ این ارتباط با حیوون به چه صورتی توی فرایند عکاسی اتفاق می‌افته؟

ایلیا محمدی: ببین به نظرم یک مقدار گسترده‌تر اگه نگاه بکنیم یه هنرمند عکاس وقتی موفقه که نسبت به ژانر و آیتمی که داره ورود می‌کنه یه شناخت داشته باشه و آگاهی داشته باشه و یک گام جلوتر از اینکه بخواد فقط یه دکمۀ شاترو فشار بده باشه. هم ارتباط‌گرفتنه مهمه، هم شناخت لحظه مهمه، هم نوع قرارگرفتن در چه زاویه‌ای باشه و هم اینکه خود موجود رو کاملاً آنالیز کرده باشه که به چه مواردی حساسه، واکنش نشون می‌ده، به چه مواردی به‌قول معروف براش باعث ایجاد استرس می‌شه. اینا باعث یه گام جلوتر بودن و موفق‌تر بودن عکاسه ولی شاید بیشترین و اکثر فضاهایی که اسب نگهداری می‌شه بیشترین کمکو مهترا می‌کنن. چون بیشترین زمان زندگی یک اسب با یک شخص با مهترشه. غذاخوردنش توسط این مهتر تأمین می‌شه، تمیزشدن و تیمارکردنش با مهتره، رفت‌وآمدش اکثراً با مهتره. مالک، مربی یا عرضم به حضور شما که هر شخص دیگه‌ای یه تایم خیلی محدودی با این اسبه و این مهتر خیلی می‌تونه کمک بکنه. شما اون استانداردو تعیین می‌کنی خیلی سریع برای شما این فضا رو ایجاد می‌کنه. این تو بحث فنیه. تو بحث فراتر که به آرت کشیده می‌شه و بخش هنری و بخش اون بیان احساسی که داریم، باز هم می‌گم اینجا شاید یه پیش‌زمینۀ ذهنی برای خود هنرمند هست و یک شناخت از شخصیت خود اسب که شما… هر اسبی به نظر من یک شخصیت خاصی داره و اون شخصیت برای شما یک سناریو ایجاد می‌کنه که چطوری باهاش یک پروژۀ تصویری رو پیش ببرید.

مصطفی عرفانی: حالا این ارتباط و این چیزایی که با همدیگه الان در موردش صحبت کردیم سختیای کار چیه؟ به هر حال تو فضای باز معمولاً داری کار می‌کنی، حالا تو سرما، تو گرما. این سختی کارم حالا خوبه که آدم باهاش آشنا بشه. سختیای کارمون چیه؟ لگد اسب هم جزو سختیای کار حساب می‌شه؟ {خنده}

ایلیا محمدی: شما بخشی که با یک موجود زنده طرفی شما هستی که خودتو باید وفق بدی با اون موجود. نمی‌تونی براش چهارچوب ایجاد بکنی. ما داریم وارد محیط زندگی اون موجود، حالا اسب که داریم بحث ما هست، می‌شیم و باید خودمونو برای هر اتفاقی آماده بکنیم و آمادگی برای پیشگیری‌ش رو داشته باشیم. بالطبع حوادث وجود داره، سختی‌ها وجود داره و اتفاقاتی که پیش‌بینی‌نشده‌س. یکی از به‌قول معروف شاید سختیاش اینه که شما مجبور به سفر باشی. شما نمی‌تونی یه اسبو دعوت کنی داخل استودیوت، داخل فضایی که جذابه. شما باید به محیط زندگی اون اسب بری. شما باید ببینی که چه زمانی اون اسب در بهترین حالتشه که بتونی اون پروژه‌ای که داری رو به ثمر برسونی. خیلی وقتا اسبا نسبت به فضایی که ما ایجاد می‌کنیم ایجاد ترس و استرس دارن، می‌تونن به وسایل شما آسیب بزنن. نه از رو عمد، به‌خاطر اینکه شناختی ندارن. شما اگر که نتونید خودتون رو به‌عنوان یک دوست به اسب معرفی کنید موفق نمی‌شید. ببینید اسب‌ها در طول تاریخ تو بخشِ -به‌قول معروف اگه تقسیم بکنیم- شکارها بوده‌ن. یعنی اسب همیشه در طبیعت در زندگی خودش شکار بوده؛ یا توسط حیوانات درنده شکار شده یا به‌قول معروف توسط انسان‌ها به کار گرفته شده. پس همیشه نسبت به واکنش‌های ناشناخته حساسیت نشون می‌ده. اولین حساسیتی که دارن گریزه؛ یعنی تو اون فضایی که هست شاید تصمیم می‌گیرن که سریع فضا رو ترک بکنن. همین گریز می‌تونه هم به خودش آسیب بزنه هم به شما. برای من که یک مقدار گسترده‌تر تو این فضا دارم فعالیت می‌کنم همیشه اولویتم اسبه. بارها شده وسایلم آسیب دیده، بارها شده خودم آسیب دیده‌م یا لگد خورده‌م یا اسب گازم گرفته یا برام اتفاقات خیلی گسترده‌تری افتاده ولی می‌گم، این شناخته که به شما کمک می‌کنه و اینکه اون اسب رو قبلش آنالیز کرده باشین. یه اسب هست… حالا اسب‌ها هم مثل انسان، اسب خوش‌اخلاق داریم، اسب بداخلاق داریم، اسب استرسی داریم، اسب خون‌گرم داریم، اسب خون‌سرد داریم. همۀ اینا هست. شما باید اون شناخت رو داشته باشی و بر اساس اون شناخت می‌تونی فضا رو مشخص بکنی که چطوری این سناریو و این پروژه رو پیش ببری و یک پروژۀ جذابی رو ارائه بدی.

مصطفی عرفانی: حالا ما تو فرایند عکاسی که انجام می‌دیم… داشتم تو این زمینه مطالعه می‌کردم خیلی روی مسئلۀ ویرایش عکس‌ها تأکید شده بود. تفاوت ویرایش عکس در حوزۀ اسب با ژانرای دیگه چیه؟ یعنی ما چه چیز متمایزی توی این شاخه داریم که توی شاخه‌های دیگه آن‌چنان شاید مطرح نباشه؟

ایلیا محمدی: ببین ویرایش که همیشه کمکیه به هنرمند و عکاس برای ارائۀ بهتر کارش. ما در همه‌جا داریم. تو بخش عکاسی از اسب وقتی که شما به فضای معرفی این اسب دارید برمی‌گردید بهترین حالتش رو دارید ارائه می‌دید. می‌خواهید یک تصویر درجه‌یک رو ارائه بدید. ویرایش تا زمانی که به اصل موضوع به نظر من خدشه‌ای وارد نکنه امکان داره. این اصل موضوع یعنی شما فرم اسب رو تغییر ندید، اون پتانسیل‌های فیزیکی اسبو تغییر ندید و یک اسب دیگر رو با اصل موضوع جابه‌جا نکنید. حالا یک بخشایی هست شما برای تنظیم نور، تنظیمِ عرضم به حضور شما که ویرایش فضایی که دارید حالا مثلاً یک سری آیتمای مزاحمی هست شما مجبور به حذفش هستین. تا این بخش به نظرم می‌شه ولی ما نمی‌تونیم به‌قول معروف یک اسب رو رنگش رو جور دیگه‌ای به مخاطبمون ارائه بدیم؛ چون مخاطبی که داره می‌بینه شاید به‌واسطۀ این تصویر داره یک انتخاب مالی می‌کنه، سرمایه‌گذاری می‌کنه. ویرایش تا زمانی که به اصل موضوع آسیب نزنه به نظر من جذابه. با این وجود که خیلی از دوستان هم که تو این زمینه فعالیت می‌کنن اینو جایز نمی‌دونن. می‌گن که نه، همون تصویری که ضبط شده همون باید ارائه بشه ولی من خودم می‌گم که می‌شه با استفاده از تکنولوژی‌ای که وجود داره شما به اون اصل موضوعی که وجود داشته… چون بالاخره ابزار ما ضعف‌هایی داره. ما اون چیزی که با نگاه خودمون می‌بینیم قطع به یقین با چیزی که ثبت می‌شه متفاوته. شاید ما خیلی سعی می‌کنیم به اون نگاه اولمون برگردیم. با اون ویرایشه می‌گیم چیزی که چشممون دیده نگاهمون دیده، وجود ما احساس کرده به اون برگردیم. با در نظر گرفتن استانداردهایی که اصل موضوع خدشه‌دار نشه و مخاطب ما با یک موضوع و یه داستان متفاوت‌تری مواجه نشه.

مصطفی عرفانی: حالا این سؤالی که الان ازت می‌خوام بپرسم برای کسایی که می‌خوان فیلد تخصصی انتخاب کنن شاید خیلی پررنگ‌تر باشه، مخصوصاً الان که تو دنیایی زندگی می‌کنیم که کسب درآمد و پول یک عامل مهم تو ادامۀ حیاته. ژانر خوبیه برای اینکه آدم بتونه امرارمعاش کنه توش یا باید این اصلو در ابتدای کارمون در نظر بگیریم که بیشتر جنبۀ هنری داره؟ موضوع مسائل مالی و کسب درآمد برای عکاسا توی حوزۀ عکاسی اسب رو در موردش یه‌خرده با همدیگه صحبت کنیم ممنون می‌شم.

ایلیا محمدی: ببینید اگر که بخواهیم کل داستان عکاسی رو با تمام مواردی که ماحصل مالی داره رو مقایسه بکنیم به نظرم با یه قشر خیلی مظلومی طرفیم. یعنی ما عکاس‌ها یک فعالیت اقتصادی رو شاید پیش گرفته‌یم که خروجی و فیدبکش به گستردگی بقیۀ مشاغل نیستش و گسترده‌ترین آیتمی که ما رو ترغیب می‌کنه برای ادامۀ کار اون عشقیه که به این موضوع داریم. یعنی ما اولش اومدیم عاشق عکاسی شدیم، بعد اومدیم بحث مالی‌ش رو در نظر گرفتیم. پس وقتی که ما اون ب بسم الله این عشقه رو در نظر گرفتیم شاید خیلی وقتا بحث مالی خیلی برامون آیتم مهمی نیست. شاید مثلاً اون فیش واریزی انقدر برای شما جذاب نباشه تا شما یه خروجی جذاب کار می‌بینی. شاید عکاس گسترده‌تر که نگاه می‌کنی وقتی که تصویری رو ثبت می‌کنه که به دلش می‌شینه و اولین مخاطب و منتقدش خودشه داره فکر می‌کنه که شاید این عکس سال‌های دیگه تأثیرگذاری داشته باشه، حالا در هر قضیه‌ای. در تاریخ بالاخره ثبت می‌شه و بحث مالی در کل عکاسی خب یه بحث خیلی…

مصطفی عرفانی: مظلوم واقع شده.

ایلیا محمدی: …مظلومیه. بخش عکاسی اسب نه، صرفاً نمی‌تونه برای امرارمعاش تأثیرگذار باشه. به این واسطه که هنوز اون جایگاه خودش رو ایجاد نکرده به‌جد که مثلاً این دلیلی باشه برای یک شاخۀ کاری. به‌خاطر اینکه فصلی هست، آیتمی هست، بر اساس اینکه به‌قول معروف مجموعه یا مالک اسب دوست داشته باشه یا دوست نداشته باشه. خیلی وقتا شما دوست دارید که یه خروجی کار مناسب از یک اسب اسطوره‌ای داشته باشید. اینم برای اینه که به‌قول معروف همون داستانی که سال‌های بعد از این موجود که هزاران قصه پشت‌سرش هست یک تصویر ناب و درجه‌یکی در تاریخ باشه. صرفاً نمی‌شه به‌عنوان شغل نهایی و اصلی بهش نگاه کرد. می‌شه یه رایحه‌ای ازش گرفت که کنارش یه کمکی بهت بکنه ولی 100% نه. شاخۀ عکاسی اسب 100% نه ولی حالا مثلاً ما عکاسیایی داریم مثل عکاسی صنعتی، مثل عکاسیای مثلاً wedding و فرمالیته‌ها و اینا. اونا می‌تونه به‌قول معروف بحث شغلی باشه ولی صرفاً عکاسی اسب رو نمی‌تونم به این ژانر کلید بکنم و به هم وصلش بکنم و 100% به‌عنوان تأمین‌کنندۀ مالی نمی‌شه روش حساب کرد.

مصطفی عرفانی: من سؤالامو پرسیدم. مورد دیگه‌ای هستش که شما بخواهین اشاره کنید بهش؟

ایلیا محمدی: شاید اگه بخواهیم بحث اسب رو یک مقدار از فضای رسمی و چهارچوب‌دار و آکادمیک جدا بکنیم این دوست همیشگی ما خیلی وقتا به منِ عکاس، به شخصی که باهاش داره کار می‌کنه به‌عنوان یه ورزشکار حرفه‌ای، به مالک، به مهتر و هرکسی که کنارش بوده یه انرژی بسیار گسترده‌ای رو داده. اون نجابت اسبی که همیشه ازش تعریف شده، از اون اصالت‌ها. یه پشتوانۀ به‌قول معروف اصالت قوم و قبیله‌ای همیشه کنار این اسب هست. من یه مطلبی هم عرض کردم که شاید تنها موجودی که در معروف‌ترین رویداد ورزشی جهان شرکت می‌کنه، موجود زنده‌ای که به‌غیر از انسان هست اسبه؛ یعنی این نشون می‌ده که اسب چقدر جایگاه مفید و ارزشمندی رو داره. همیشه اسب‌هایی بوده‌ن که یه قصه‌های گسترده‌ای داشتن و اون قصه‌ها تأثیرگذار بوده در همه‌جا و این تأثیرگذاری‌ش باعث شده که همه به‌سمت این موجود برن. کسی از دیدن اسب ناراحت نشده، کسی از دیدن اسب هراس نداشته، همه دوست داشتن که این موجودو لمس بکنن و در همۀ ظواهر و موارد بشری بوده. تو فضاهای مذهبی ما همیشه به‌عنوان یک موجود ارزشمند ازش ذکر شده، تو ادبیات ما شاعرای ما به بهترین شکل ازش ذکر کرده‌ن، یاد کرده‌ن و یک مطلبی هم هست تو بحث عکاسی خدمت دوستان عرض بکنم. اسب یک وزن گسترده‌ای برای تکمیل پروژۀ یه عکاس خیلی وقتا ایجاد کرده. یعنی وقتی که شما اگر که در یک رقابت عکاسی، در یک فضایی که شاید قرار به داوری باشه وقتی که یه عکس 50-50 کنار یه داور باشه شاید اون جذابیت بصری اسب، اون احساس یه تأثیری می‌ذاره. همین تأثیر همه‌جا وجود داشته و دلیلی بوده به برتری این موجود و این نجابت و جذابیته همیشه کمک کرده. وجود خود اسب احساسی که ایجاد کرده و اون آرامشی که به همراهاش داره انتقال می‌ده خیلی گسترده‌تر از چیاییه که نوشته می‌شه و چیایی که تصویر می‌شه و بسیاربسیار جذابه و پیشنهاد می‌کنم حتماً هر شخصی که در کنارش، اطرافش یا نزدیک بهشه حتماً یه سر بزنه، یه لمسی بکنه، یه حضوری در کنار اسب‌ها داشته باشه.

مصطفی عرفانی: حالا ما… من خودم شخصاً تجربۀ عکاسی از حیوانات زیاد داشته‌م و اصلاً ناخودآگاه به سمتش کشیده می‌شم ولی اون تجربه‌ای که با همدیگه داشتیم، از صبح ساعت 6 و 7 صبح ما توی سرمای زمستون بودش داشتیم واقعاً می‌ارزید. یعنی شرایط محیطی خیلی سخت بود نسبتاً ولی فرداش که اومدم عکسا رو دیدم… حالا شما اون روز خیلی راهنمایی کردین و تونستیم با همکاری شما و همراهی شما عکسای خوبی بگیریم و فارغ از اون، وقتی آدم میاد حالا توی کامپیوترش اون عکس‌ها رو می‌بینه، می‌بینه که واقعاً چقدر لذت‌بخش بود. یعنی حالا فارغ از هر موضوعی که حالا ما در نظر بگیریم، خود اون موجود زنده و عکاسی از موجود زنده واقعاً لذت‌بخشه و یکی از اون چالش‌هاییه که به نظر من حداقل باید یکی‌دو بار هر عکاسی تجربه بکنه و چیزی هستش که باعث می‌شه که شما بفهمی عکاسی اصلاً یعنی چی. یعنی حالا عکاسی طبیعت خودش به کنار، بسیار زیبا هست و باید عکاس‌ها به‌صورت مرتب هم، حالا اونایی که حتی توی استودیو دارن کار می‌کنن تجربه کنن، عکاسی از حیوانات به‌خصوص اسب هم خیلی جذابه، هم خیلی سرگرم‌کننده‌س و هم خیلی برای ارتقای مهارت‌ها می‌تونه کاربردی باشه.

ایلیا محمدی: دقیقاً. بحث اینی که داریم در رابطه‌ش صحبت می‌کنیم. ارتقای کار ما بستگی به این داره که به نظرم شناخت گسترده‌ای نسبت به موضوع داشته باشیم دیگه. طبیعت‌نگری که نسبت به لوکیشنش و اون فضا شناخت داشته باشه قطعاً می‌تونه در بهترین زمان، در بهترین حالت نوری بتونه یه کادر خیلی جذابی رو ببنده. یه عکاس صنعتی یا یک عکاس مدلینگم همین‌طوریه. این شناخته یکسانه برای هر موضوعی. شما وقتی که شناخت داشته باشی از ابزار مناسبت استفاده می‌کنی، از زمان مناسبت استفاده می‌کنی ولی وقتی که اختصاصی به بحث اسب می‌پردازیم وارد یک حیطه‌ای می‌شیم که این شناخت دلیلی می‌شه که اون فرم اسب جذابیتی که برای ما داره رو ما اون شناخت به ما کمک می‌کنه که چه لحظه‌ای از اون استفاده بکنیم. من بخشایی که به‌قول معروف با دوستان به عکاسی اسب پرداختیم… حالا تو ورکشاپا همیشه به بچه‌ها این تذکرو داده‌م. گفته‌م وقتی که یه شات خوب زدی سریع نرو ببین که چه عکسی گرفتی. شاید یک ثانیه، چند صدم ثانیه بعد یک فرم جذاب‌تری برای تو ایجاد بشه. تو برای انتخاب عکس خوبت تا زمانی که تجربۀ کافی نداری باید یه مقدار بیشتر اسبو نگاه بکنی، بیشتر فرم بدنی و فرم وجودی اسب برات تثبیت بشه تا بتونی اون خروجی جذابو داشته باشی و به نظرم که حداقل یک بار تجربه برای هر دوست هنرمندی یه تجربۀ جذاب و ماندگاریه.

مصطفی عرفانی: می‌گم، حالا من خیلی نمی‌خوام تخصصی بشه بحث که حالا اگه… هرکی دوست داشت بره کلاس یاد بگیره، حالا تو کارگاه یاد بگیره. ما بیشتر می‌خواهیم اون ژانرها رو به مخاطب فقط اعلام وجود بکنیم. حالا بعضیا می‌رن پنج سال، شش سال، ده سال عکاسی می‌کنن بعد متوجه یه ژانری می‌شن که شاید از روز اول اگه اون ژانرو انتخاب کرده بودن خیلی براشون هم بهتر بود، هم استعدادشون توی اون حوزه بود. بیشتر هدف این برنامه آشناکردن علاقه‌مندان و فعالان حوزۀ عکاسیه که بیشتر با مباحثی که توی اون ژانرها هستش آشنا بشن. آقای محمدی مرسی. از راه دور اومدین. البته من نزدیک یه سال، یه سال و نیم بود که داشتم… {خنده} رکوردِ فکر کنم طولانی‌ترین دنبال‌کردن مهمون رو الان شما گرفتی ولی خب می‌دونم خیلی کار داشتی. مسابقات مختلف هستش، جاهای مختلف باید بری داوری بکنی. در کنارش حالا خودتم اشاره کردی جاهای دور برای عکاسی باید بری. لابه‌لای کارات تونستی یه وقتی هم به ما بدی ممنونم از این لطفی که کردی و توی برنامۀ ما حاضر شدی.

ایلیا محمدی: خواهش می‌کنم. اولاً که عذرخواهی می‌کنم برای این فضایی که ایجاد شد خدمتتون برسم. یکی از موهبت‌هایی که اسب برای من داشته به‌غیر از اینکه رفت‌وآمدهای گسترده‌ای دارم یا مثلاً افتخاراتی برام ایجاد شده، شناخت و داشتن دوستای خیلی خوب و ارزشمندی بوده. شاید مثلاً وجود نام اسب دلیلی شده که با دوستای هنرمند درجه‌یکی آشنا بشم، در محافل درجه‌یکی با انسان‌های فرهیخته‌ای بتونم معاشرت بکنم و اینا رو همه رو مدیون این موجود درجه‌یک و ارزشمند می‌دونم. الانم که خدمت شما هستم باعث افتخاره و خیلی‌خیلی برام جذاب بود این گفت‌وگو. امیدوارم که مطلبی اندک و کاربردی در این صحبت‌ها وجود داشته باشه که به درد و به کار دوستان بیاد و بتونیم یک دِینی به صنعت عکاسی در کل ژانرها و عکاسی اسب رو ارائه بدیم.

مصطفی عرفانی: ممنون از لطفی که داشتی و اومدی. متشکرم از تو. مرسی همچنین از استودیو فردا که میزبان ما در ضبط این برنامه بودن و همچنین از شما که ما رو دیدید و شنیدید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *