مسابقات عکاسی

گفتگو با علی ذوالقدری

متن گفتگو مصطفی عرفانی با علی ذوالقدری

مصطفی عرفانی: علی ذوالقدری خوش اومدی به ویدئوکست «در باب عکاسی»

علی ذوالقدری: مرسی از دعوتت، درخدمتت هستم.

مصطفی عرفانی: ما بالاخره بعد یه چهار پنج ماه… سه چهار ماه شد هم‌دیگه رو دیدیم و یه پروسۀ خیلی طولانی‌ای شد تا این برنامه برگزار شد. من داشتم نگران می‌شدم چون رکورد پیگیری من روی شیش ماه بود با یه نفر، بعد دیگه داشتم کم‌کم می‌گفتم که نکنه که شما رکوردمون رو بشکونی و بیشتر از شیش ماه بشه!

علی ذوالقدری: دیگه… آره دیگه باید قهرمانی بگیرم تو این زمینه.

مصطفی عرفانی: آره، ولی خب دیگه بالاخره فرصت شد که این برنامه رو با هم‌دیگه ضبط کنیم حالا توی همین…

علی ذوالقدری: باعث افتخارمه.

مصطفی عرفانی: سلامت باشی. تو همین مدتی هم که ما داشتیم باهم هماهنگ می‌کردیم یه سری از جوایز و جشنواره‌هایی که شرکت کرده بودی هم جایزه‌اش رسید بهت و همین‌طور پیگیری می‌کردم می‌دیدم که داری همین‌طوری روزبه‌روز موفقیت‌ها و پیشرفت‌هات ادامه داره و خیلی خوبه و با خودم فکر می‌کردم که چطوریه که می‌تونی جایزه بگیری و توی این جشنواره‌ها موفق باشی. این فوت کوزه‌گری موفقیت در جشنواره‌های عکاسی چی هستش؟

علی ذوالقدری: کلاً جشنواره‌های عکاسی… کلاً می‌گم حالا کشورهای مختلف و سبک‌ها و دسته‌بندی‌های مختلفی داره توی… حالا تو اون سبکی که هست. کلاً جشنواره شرکت‌کردن حالا یه‌سری که مهارت می‌خواد قطعاً، یه‌سری قلق‌ها و مهارت‌ها داره ولی کلا باید کیفیت کارت هم تو سطح جشنواره و مسابقات برسه، الان مثلاً یه‌سری مسابقات هستن که عکس‌هایی که توی مثلاً سبک من که «فاین‌آرت» یا «مینیمال» هست رو کلاً… کلاً پذیرش نمی‌کنن، حالا هرچقدر هم اون عکس موفق‌تر باشه باز دلیل براشون نمی‌شه چون کلاً تم اون مسابقه به تم عکس‌های من نمی‌خوره. یه‌سری عکاس‌ها هم هستن که حالا کارهای موفق دارن ولی نمی‌تونن توی جشنواره‌ها خیلی نتیجۀ خوبی بگیرن احتمالاً به این موضوع توجه نمی‌کنن که حالا یه مسابقه‌ای مثل «لنزکالچر» سالانه یا ماهانه برگزار می‌شه کلاً عکس‌های سبک مستندگونه رو بیشتر می‌پسندن تا عکس‌های سبک من که فاین‌آرت یا مینیماله.

مصطفی عرفانی: با یه‌سری‌هایی که صحبت می‌کنی یه اعتقاد حالا ضدجشنواره‌ای دارن و می‌گن که آقا توی جشنواره جایزه‌گرفتن کاری نداره و ازشون می‌پرسن خب چرا؟ چه‌جوریه داستان؟ می‌گه که آقا تو برو ببین توی دوره‌های قبل کی‌ها جایزه بردن تو هم بیا براساس همون اون عکس بگیر، یعنی یه‌جوری کپی کن و برو جایزه رو بگیر! مثلاً نگاه می‌کردیم توی بعضی از جشنواره‌ها یه آدمی که داره تو کویر ماسه‌ای حالا با یه لباس قرمز راه می‌ره، تو بعضی جشنواره‌ها خوب جایزه گرفته و مثلاً می‌رفتی تو جشنواره‌های مختلف می‌دیدی مثلاً این تمیه که خیلی شده مثلاً جایزه ببره یا ماهیگیری که تورش رو مثلاً داره پهن می‌کنه توی یه دریاچه باز دوباره این از اون چیزهاییه که توی خیلی از جشنواره‌ها…

علی ذوالقدری: کلاً عکس‌هایی که تو اون فضا زیاد دیده شده…

مصطفی عرفانی: آره…

علی ذوالقدری: خیلی عکاس‌های مستند تو اون فضا عکاسی کردن، مثل همون ماهیگیری که گفتی.

مصطفی عرفانی: می‌گم بعضی‌ها بر این اعتقاد هستن که می‌گن آقا برو ببین توی هر جشنواره چه عکسی دوره‌های قبل جایزه برده، تو هم بیا براساس همون اون یه عکس بگیر و برو جایزه‌ات رو بگیر که حالا تو هم اعتقادت همینه؟ یعنی تو هم با این سیاست می‌ری جلو؟

علی ذوالقدری: نه من کلاً اصلاً با این حرف که مثلاً بگی بری عکس‌های دوره‌های قبل رو ببینی بیای عین همون عکاسی کنی نه! چون اصلاً منطقی نیست، چون بیشتر مسابقات، هر دوره با دوره‌ی بعدی داورها و اون هیئت ژوری‌اش تغییر می‌کنه کلاً، ربطی نداره! شاید یه داوری بوده مثلاً اون دوره… عکس‌هایی که تو رفتی دورۀ قبل رو دیدید انتخاب کرده، ولی خب داور بعدی اصلاً اون عکس‌ها رو قبول نداشته باشه، انتخاب نکنه، این نیست؛ ولی من می‌گم، باز هم می‌گم کلاً هر مسابقه‌ای تم خودش رو داره، باید اون تم مسابقه رو توجه کنی. یه‌سری مسابقه‌ها هستن که به عکاسی فاین‌آرت و عکاسی مثلاً مدرن اهمیت می‌دن، توی انتخاب‌هاشون همیشه دیدی، مثلاً رفتی کاتالوگ چند دوره‌اش رو دیدی، دیدی بین عکس‌های مثلاً تو دستۀ مونوکرومش چند تا عکس مینیمال و فاین‌آرت هست، پس می‌تونی تو اون مسابقه شرکت کنی، ولی صرفاً این نیستش که فقط بخوای بری عکس‌ها رو ببینی بگی نه من مثلاً عکس برندۀ دورۀ قبل رو دیدم اینه برم همون عکس رو عکاسی کنم، نه! این درست نیست؛ کلاً دیدن عکس، دیدن عکس برنده می‌تونه توی انتخاب دیگه تأثیری بذاره ولی صرفاً فقط اون مهم نیستش. این اصلاً اونجوری که می‌گن چیزی که شنیدید منطقی نیستش، نه.

مصطفی عرفانی: حالا سبک کاری‌ات مینیمالیسته و حالا تعاریف خیلی زیادی هم تو کتاب‌ها هست و هم عکاس‌ها دارن. یکی اینکه بگو تعریفت از این سبک چیه و چرا این سبک رو برای خودت انتخاب کردی؟

علی ذوالقدری: کلاً مینیمالیسم، مکتب مینیمالیسم، مینیمالیسم یه مکتبه دیگه، حالا یه مکتبی که شامل همه‌چی می‌تونه بشه، شامل عکاسی می‌تونه باشه، شامل حالا نقاشی یا حتی تو خیلی از زندگی‌ها هم وارد شده مکتب مینیمالیسم که بحث ساده‌گرایی و یه‌جورایی سریع‌رفتن سراغ اصل مطلبه! این‌جوری بگم کلی؛ الان مثلاً کلاً توی این دهۀ اخیر عکاسی مینیمالیست خیلی جاافتاده توی مردم به‌خاطر این ساده بودنش، حتی ما توی معماری‌ها هم خیلی دیدیم، هنر مینیمالیسم وارد حتی معماری‌ها شده، وارد دکوراسیون داخل خونه شده، کلاً مینیمالیسم تعریف برای من اینه که خیلی سریع برو سراغ اصل مطلب! خیلی قضیه رو یا اون تصویر رو یا اون عکس رو یا اون فضا رو پیچیده نکن برای خودت، یه‌جوری اون مفهومت رو خیلی رسا و ساده به طرف مقابلت، به بیننده برسون؛ تعریف من از مینیمالیسم اینه.

مصطفی عرفانی: اوهوم، خب همین خوبه دیگه که یعنی حالا من توی عکس‌هات که دیدم، یه موضوعی که ذهن من رو مشغول کرد این‌که گاهی اوقات توی عکس‌هات یه‌خورده ادیت هم صورت می‌گیره…

علی ذوالقدری: بله درسته.

مصطفی عرفانی: …و اینی‌که عکاس بیاد توی عکس دست ببره، یعنی تو واقعیتش دست ببره و حالا با کار فتوشاپی یا استفاده از فیلترهای مختلف بخواد ماهیتش رو تغییر بده واسه تو حدومرزی داره توی عکس‌هات یا نه یا من مثلاً توی یکی از عکس‌هات دیدم که یه گربه‌ای هستش که حالا پشتش یک دیواریه که این ترک دیوار در راستای خود گربه هست، اینکه بخوای تمام این اتفاقات رو با هم مقارن کنی، یعنی یه‌جوری بشه که این گربه بیاد بشینه تو زاویه‌ای که در راستای اون ترک دیوار باشه گاهی اوقات عملاً نشدنیه یا خیلی باید زمان ببری. توی کارهات دست‌بردن توی اون واقعیت عکس برات حدومرزش چی هستش؟

علی ذوالقدری: توی این قضیه بحث ادیت و حالا ترکیبش با عکاسی خیلی قضیۀ بزرگیه، یه‌جورهایی خیلی هم بین علما اختلاف هست روی عکاسی. یه‌سری‌ها می‌گن اصلاً کلاً خیلی رو این قضیه پافشاری می‌کنن که اصلاً عکس باید تک‌شات باشه و این‌ها، خب ببین ما الان داریم توی دوره‌ای داریم عکاسی می‌کنیم که کلی علم پیشرفت کرده، کلی ابزار اضافه شده، کلی نرم‌افزار اضافه شده، عکاسی الان رو ما نمی‌تونیم با پنجاه سال پیش، با شصت سال پیش بیایم مقایسه کنیم که یه‌سری عکاس‌ها میان اشتباه… یه عکسی مثلاً مال چهل سال پیش، پنجاه سال پیش بیاد نشون می‌ده، حالا اون عکس موفق بوده توی دورۀ خودش میاد با یه عکس‌هایی که الان مثلاً داره تو این سبک‌های مدرن گرفته می‌شه میاد مقایسه می‌کنه می‌گه خب مثلاً این عکسه و اون این‌جوری، خب بابا اون دوره این‌جور چیزها نبوده، الان بخوای خیلی سنتی کار کنی از تکنولوژی عقب بیفتی مطمئناً از هنر هم عقب میفتی. من این رو اصلاً قبول ندارم ک بخوای مثلاً فقط عکس تک‌شات باشه و توی عکس‌هات از ادیت استفاده نکنی و این‌ها، همشه عکاس می‌تونه تو هر حالتی از ابزار و تجهیزات استفاده کنه. من این باور رو دارم مخصوصاً توی سبک ما؛ الان مثلاً شما یه مثال زدی عکس گربۀ من رو. توی سبک فاین‌آرت و مینیمالیست خب یه موقع‌هایی هنرمند می‌شینه فکر می‌کنه که آقا چه ترکیبی یا چه عکسی رو می‌خواد خلق کنه و صرفاً همۀ اون ترکیب‌ها، همۀ اون اجزاء قرار نیست به قول شما یکجا باشه، پس میاد می‌شینه برنامه‌ریزی می‌کنه، خیلی هم اتفاقاً پروسۀ کاری پیچیده‌تری نسبت ‌به یه عکاس که حالا تو لحظه می‌ره عکس می‌گیره داره، چرا؟ چون می‌شینه… باید اول باید یه طراحی کنه که آقا من می‌خوام این ترکیب رو به‌و‌جود بیارم، بشینه روش فکر کنه، بعد یاید یه مرحله بره عکاسی بکنه. شاید چند تا لوکیشن، شاید چند تا زمان مختلف، نور‌های مختلف عکاسی کنه، این شد دو مرحله. مرحلۀ سوم تازه میاد سراغ ترکیب‌کردن این مراحلی که حالا گذرونده، بیاد حالا دوباره وارد فتوشاپ کنه، عکس‌ها رو ترکیب کنه، پس یه پروسۀ خیلی زمانبری داره توی این سبک، نمی‎تونی با اینکه چون فتوشاپ استفاده کرده، حالا چند تا عکس خودش رو ترکیب کرده، بیای اون عکس رو ارزشش رو بیاری پایین. به‌نظر من استفاده از فتوشاپ و نرم‌افزارهایی که حالا توی عکس، ادیت اجرا می‌شه اصلاً هیچ محدودیتی واسه عکاس نداره و می‌تونه یه اثر هنری خیلی بزرگ هم خلق کنه.

مصطفی عرفانی: یه چیزی که هستش اکثر عکس‌هات سیاه و سفیده، حالا تو راستای مونوکروم طبقه‌بندی می‌شه عکس‌های سیاه و سفید، یکی این‌که چرا عکس سیاه و سفید و به‌نظر من که وقتی یکی می‌خواد درمورد یه عکس هنری صحبت بکنه یا می‌خواد یه عکس هنری ارائه کنه میاد سریع عکس رو سیاه و سفید می‌کنه. این چیه داستانش که ما بیاییم عکس‌هامون رو سیاه و سفید کنیم یعنی هنری و کی مجازه عکسش رو سیاه و سفید ارائه کنه یا چه کسی مجاز نیست یه عکس رو سیاه و سفید بکنه؟ این چرا سیاه و سفید؟

علی ذوالقدری: خب انتخاب حالا عکاسی سیاه و سفید یه بخشی‌اش واسه عکاس حسیه؛ کلاً خب خود عکاس هم که بالاخره شاید تو طول روز کلی گالری و کلی عکس ببینه. من خودم اول که عکاسی سیاه و سفید رو انتخاب کردم این‌جوری بوده که خودم عکس‌های سیاه و سفید کلاً روی ذهن من، روی من بیشتر تأثیر می‌ذاشت برای من جذاب‌تر بود یعنی یه بخشی‌اش یه‌جورهایی حسی و سلیقه‌ایه، ولی یه بخش هم… حالا یه منطقی هم بالاخره هر عکاسی می‌تونه واسه خودش داشته باشه که بگه من به این دلیل دارم عکاسی سیاه و سفید می‌کنم. من خودم چون عکاسی مینیمالیست و فاین‌آرت می‌کنم و حالا تو فضای عکس‌هام خلوته، خیلی عکس‌های شلوغی نیستن و بعد بیشتر خودم، منطق‌ام اینه که بیننده‌ای که داره کار من رو می‌بینه، چون بیشتر عکس‌های من ترکیبیه، ترکیب‌بندی بیشتر برنده‌تره توی عکس‌های من، دیگه خودش رو خیلی درگیر رنگ‌ها نکنه یعنی یه‌جورهایی مستقیم اون ترکیب عکس و سوژۀ عکسه که بیننده رو بیشتر به خودش جذب کنه، من منطق‌ام توی عکاسی سیاه و سفیدی که می‌کنم اینه، این‌که عکس‌ام ساده باشه، طرف فقط ترکیب عکس‌ام رو ببینه، با عکس‌ام ارتباط بگیره. حالا می‌گی چه سبک‌هایی؟ مثلاً یه‌سری سبک‌ها مثل عکاسی منظره که دوستان حالا عکاس‌های منظره انجام می‎دن، خب جذابیت بیشتر عکاسی منظره به همون رنگ‌هاشه. ما عکس داریم که عکس منظره‌ست ولی خب تک‌رنگه، ولی خب اون هم باز به اون فضاش دقت کنید باز اون عکس‌هایی که منظره‌اند و تک‌رنگ‌اند باز فضای خلوت‌تر و خنثی‌تری دارن، یه‌جورهایی شبیه به عکس‌های مینیمالن. در کل عکاسی منظره به همون رنگ‌هاش جذابه، از نظر من عکاسی مینیمال هم به تک‌رنگ بودنش جذابه، منطق خودم.

مصطفی عرفانی: آره من یکی از دوست‌هام هستش یه قانون داره، حالا نمی‌دونم قانونش درسته یا غلطه، می‌گه هرچی عکس رنگی‌تر، سیاه و سفید کردنش واجب‌تر و حالا من هنوز این منطقش رو نمی‌دونم ها! ولی واسه‌م جالبه که هر موقع این کار رو انجام می‌ده روی عکسی که هرچقدر رنگ‌ها توش بیشتره، سیاه و سفید شدنش جذاب‌تر می‌شه و اینکه چرا باید سیاه و سفید گرفت، می‌تونیم بگیم حالا یکی‌اش تمرکز مخاطب رو روی اثر بیشتر می‌کنه و باعث می‌شه که اون رنگ‌ها حواس‌پرتی‌اش رو کم‌تر بکنه، یعنی دیگه وقتی ما میایم روی رنگ سیاه و سفید، دیگه اون حواس‌پرتی مخاطب از بین می‌ره و مخاطب می‌تونه بیاد رو موضوع تمرکز بکنه، ولی اینکه حالا توی مینیمالیست میان و سیاه و سفید رو اکثر اوقات انتخاب می‌کنن یا حالا ما بگیم مونوکروم یعنی…

علی ذوالقدری: مونوکروم تک‌رنگ.

مصطفی عرفانی: … تک‌رنگ باشه، این یه موضوعیه که حالا می‌گم من هم با تو موافقم که این باعث می‌شه تمرکزی که مخاطب روی سوژه [داره] بیشتر بشه؛ ولی تو توی کارهات که داری عکاسی می‌کنی، این شدت نورها برات مهمه؟ یعنی ما تو عکاسی سیاه و سفید شدت نور برامون مهمه یا این فاکتور رو چه‌جوری می‌تونیم توش در نظر بگیریم؟

علی ذوالقدری: درسته، بله کلاً شدت نور توی عکاسی رنگی و سیاه و سفید دقیقاً حرف خیلی دقیقی زدی، درسته همین‌جوریه، متفاوته، ولی کلاً هر عکاسی، هر عکاسی قلق‌های خاص خودش رو داره، چه توی ادیت، چه توی عکاسی؛ کلاً الان من هم مثلاً توی مرحلۀ ویرایش عکس‌هام از اون روشی که دارم واسه ادیت استفاده می‌کنم، یه‌جورهایی اون روش ادیت‌ام با اون روش عکاسی‌ام یه‌جورهایی مچ شده دیگه یه قلق‌هاییه که واسه خودم دارم، کلاً توی نورگیری شاید مثلاً یکی بیاد اون کادری که من عکس رو گرفتم، به‌صورت رنگی، چون من اول اون عکس‌ها رو رنگی ثبت می‌کنم، تک‌رنگ ثبت نمی‌کنم، اون عکس… اون کادری که من عکس رو با اون شدت نوری که من گرفتم شاید یه عکاس دیگه بیاد بگه مثلاً آقا نورت چرا زیاده یا چرا نورش کمه؟ چرا؟ چون من می‌دونم بعدش می‌خوام چه ادیتی بکنم، به‌خاطر اون ادیتی که می‌خوام انجام بدم شاید نیاز باشه اون کادری که گرفتم، یه استاپ، دو استاپ نور رو بیشتر یا کم‌تر بکنم؛ چون شدت نور همون‌جوری که که فرمودید توی بحث عکاسی رنگی و سیاه و سفید خیلی واقعاً تأثیر داره. یه‌جاهایی نیاز داره که تو یه فضایی رو تاریک‌تر بگیری عکاسی کنی، یه‌جاهایی هم نیاز داره که روشن‌تر بگیری.

مصطفی عرفانی: حالا یه سؤالی می‌خوام ازت بپرسم شاید یه‌خرده حاشیه‌دار باشه و هرکی تعریف خودش رو ازش داره، حالا تا الان هم درمورد اینکه تعریف مینیمالیست چیه و این‌ها با هم‌دیگه صحبت کردیم، اون‌ها هم هرکسی یه تعریفی داره از خودش؛ ولی ما الان تو دورانی زندگی می‌کنیم که همه دوربین دارن…

علی ذوالقدری: بله.

مصطفی عرفانی: … یعنی شما چه دوربین حرفه‌ای لنزدار سیصد چهارصد میلیون تومنی رو در نظر بگیری یه کسی دوربین دار تا کسی توی جیب خودش و همه هم دارن عکس می‌گیرن، یعنی شاید یه کسی از جشن تولد عکس بگیره شاید یکی از یه محصول کالای تجاری، چیزی که مطرح هستش به‌نظر من عکاس کیه؟ یعنی ما یه کسی رو داریم که یک ماهه داره عکاسی می‌کنه، یه کسی رو داریم ده‌ساله داره عکاسی می‌کنه و یه کسی رو داریم که پنجاه ساله داره عکاسی می‌کنه و به کی می‌تونیم بگیم عکاس و تعریف عکاس چیه واقعاً؟

علی ذوالقدری: این سؤالت واقعاً سؤالیه که خیلی جواب طولانی می‌تونه داشته باشه چون الان ما بخوایم زمانی به این قضیه نگاه کنیم، حالا تو گذشته مثلاً بگیم چهل سال، پنجاه سال پیش واقعاً شاید توی هر ده تا خونه یه دونه خونه بود که یه دوربین کوچیک عکاسی داشته و حالا فقط عکس‌های خونوادگی حالا این‌ور اون‌ور چهارتا دونه عکس می‌انداختن، اون‌جوری نمی‌شد بگیم مثلاً که ابزاری بود که توی هر خونه‌ای باشه یا هرکسی امکانش رو داشته باشه که بتونه عکاسی کنه، ولی الان به گفتۀ خودت هرکسی یه دوربین عکاسی توی جیبش داره، الان گوشی‌های هوشمند دیگه الان شده همه‌شون مثل دوربین دارن عکاسی می‌کنن، هرکسی حالا هرچیزی که به دیدش قشنگ میاد رو سریع ثبت می‌کنه همون لحظه، ولی این چیزی که من می‌خوام بگم فقط نظر خودمه، حتماً دلیل بر این نیستش که حتماً درست باشه، من نظر خودم رو می‌خوام بگم. ازنظر من عکاس کسیه که حالا تو اون شاخه‌ای که داره فعالیت می‌کنه، حالا می‌تونه مثلاً یه عکاس حیات وحش باشه، یه عکاس مستند باشه یا هر سبکی، یا سبک خود من. کسی که داره تو اون شاخه داره فعالیت می‌کنه، خودش رو باید همه‌جوره به‌نظر من به چالش بکشه، یعنی چی؟ یعنی که حالا توی شرایط‌های مختلف، نوع سبک‌های حالا… توی شاخۀ خودش، حالت‌های مختلف، عکاسی کنه و بخواد یه‌جورهایی ببینه که با خودش چندچنده، این هم راهش چیه؟ راهش اینه که حالا بیایی توی دنیای بزرگ‌تری قدم برداری، توی گالری‌های بزرگ‌تر، سایت‌های بزرگ‌تر، سایت‌هایی که حالا عکس‌ها رو منتشر می‌کنن، بخوای خودت رو بسنجی، ببینی لول کارت چیه، چون این کارها رو نکنی هیچ‌وقت نمی‌تونی بفهمی که آقا تو چه سطحی داری عکاسی می‌کنی. من… از نظر من عکاس اینه که بیاد خودش رو واقعاً بسنجه و بیاد رو به بالا پیش بره، یعنی بیاد حالا جوی عکاسی کنه که بتونه وارد چالش‌ها، وارد مسابقات بشه، بتونه با چند تا عکاس سبک خودش که حالا توی شهرها و کشورهای مختلف هستن، دارن فعالیت می‌کنن خودش رو با اون‌ها وارد رقابت بکنه، نه که فقط بره تو یه سبک عکاسی کنه، فقط بیاد توی سوشیال‌مدیا فعالیت بکنه حالا توی اینستاگرامی فیس‌بوکی چیزی! من این رو اصلاً قبول ندارم، من اون عکاسی رو قبول دارم که بخواد واقعاً با عکاس‌های دیگه وارد رقابت بشه و خودش رو بسنجه.

مصطفی عرفانی: ببین حالا ما توی عکسی که می‌گیریم برای خود من همیشه سؤاله که عکس خوب چیه؟ یعنی من وقتی دارم عکس می‌گیرم به‌عنوان یه عکاس، چه زمانی می‌تونم بگم این شات‌ام خوب شد؟ ببین ما الان شاید گاهی اوقات می‌شه داریم می‌ریم توی مثلاً عکاسی طبیعت، عکس می‌گیریم و یه‌دونه عکاس کی می‌تونه بگه این عکس من خوبه و عکس خوب معیارش چیه؟

علی ذوالقدری: ببین راه‌های مختلفی هست واسه فهمیدن این‌که ببینی آقا عکس‌ات واقعاً تو چه سطحیه، عکس خوبه، یه عکس متوسطه، یه عکس ضعیفه، این حالا من باز نظر خودم رو می‌گم، من خودم بخوام کارهام رو بسنجنم، من الان مثلاً حول‌وحوش صد و شصت، صد و هفتادتا عکس دارم که توی صفحۀ اینستاگرامم منتشر کردم، بیشتر اون عکس‌هایی که من خودم… حالا شاید بیشتر شات‌هایی که گرفتم هم هنوز توی سیستمم هست، هنوز منتشر نکردم خیلی‌ها هم ندیدن ها! فقط خودم دیدم. من که خودم عکسی که می‌گیرم، عکسی که تولید می‌کنم اول از این‌که مرحلۀ اول میام از یه‌سری دوستان که خیلی قبولشون دارم توی عکاسی، همیشه نظر می‌بینم ازشون، می‌گم آقا نظرت راجع ‌به این عکس چیه؟ حالا دو نفر، سه نفر، تأییدیه می‌گیرم، هم خود من، اون‌ها، یه‌جورهایی امتیازدهی تو ذهن خودم می‌کنم که ببینم این عکسی که الان من گرفتم، ثبت کردم، تولید کردم، چه امتیازی گرفته. راه بعدی‌اش اینه که میام عکس‌هام رو  توی گالری‌ها و توی سایت‌هایی که عکس… حالا دسته‌بندی‌های مختلف عکاسی رو منتشر می‌کنن، میام عکس‌هام رو منتشر می‌کنم که داورهای دیگه هم عکسم رو ببینن، چون همیشه تو نمی‌تونی تصمیم درست رو بگیری، شاید یه عکسی که خودت گرفتی یه حس خیلی‌خیلی خوبی بهت بده ولی اون عکس، عکس قوی نباشه، مجبوری که این کارها رو بکنی.

مصطفی عرفانی: اون‌ها چی‌ان؟ اون سایت‌ها…

علی ذوالقدری: اون سایت‌ها مثلاً یه سایتی مثل وانیکس، سایتی مثل پی‌آرت بلغارستان، خیلی، خیلی از این سایت‌ها و گالری‌ها هستند، بعد من خودم تو اون سایت‌ها منتشر می‌کنم، بازخورد رو می‌بینم، بازخوردی که حالا کلی… حالا ممبرها هستن میان رأی می‌دن بعد مرحلۀ بعدی عکس‌ها داوری می‌شه، داورهای تخصصی خود اون سایت‌ها میان عکس‌هات رو نظر می‌دن، خب این نظرهای صددرصد حرفه‌ایه دیگه، خیلی می‌تونه کمکت کنه. اون عکس‌ها که حالا تو اون سایت‌ها منتشر می‌شن، امتیازهای خوبی می‌گیرن، من باز میام لیست می‌کنم، باز نمره می‌دم بهشون باز این‌ها می‌شن عکس‌هایی که… عکس‌های خوب به‌عنوان‌مثال، عکس‌های متوسط رو به بالا، حالا چه‌جوری عکس‌های تاپ‌ام رو انتخاب می‌کنم؟ تو همین بین این لیست عکس‌هایی که حالا من منتشر کردم یه‌سری عکس‌ها هستند که میان رأی خیلی بالایی می‌گیرن و مثلاً به‌عنوان‌مثال عکس منتخب روز می‌شن تو اون سایت، تو اون گالری، عکس منتخب هفته می‌شن، خب این امتیاز بالاتری گرفته، قطعاً اون عکس یه ترکیب خوب، یه فضای خیلی خوبی داره که نظر خیلی‌ها رو جلب کرده. من میام رو اون عکس‌ها ریسک می‌کنم؛ به‌عنوان‌مثال می‌خوام مسابقه‌ای شرکت کنم، می‌بینم من پونصد تا عکس دارم، صدوپنجاه‌ تا دویست ‌تا [از] عکس‌هام مثلاً اوکی بوده، استاندارد بوده، منتشر شده توی گالری‌ها، از این صدوپنجاه‌ تا مثلاً سی تا، چهل تا عکس‌ام خیلی امتیاز بالایی گرفته، خیلی تونسته نظر داورها و نظر حالا بینندگان حرفه‌ای رو به خودش جلب کنه. اون عکس‌ها رو من لیست می‌کنم رو اون عکس‌هام توی مسابقات و جشنواره‌ها مانور می‌دم، کار می‌کنم، اون می‌شه عکس‌های فیلترشده و عکس‌های اصلی و عکس‌های خوبی که می‌گی عکس خوب چیه، ازنظر من اون عکس‌ها می‌شه عکس‌های خوب، ازنظر خودم توی کارهای خودم.

مصطفی عرفانی: تو حالا توی این سال‌هایی که داشتی عکاسی می‌کردی به یه جمع‌بندی رسیدی، مثلاً یه موضوعی که خیلی مطرح هستش ترکیب‌بندیه…

علی ذوالقدری: دقیقاً.

مصطفی عرفانی: … حالا ما یه‌سری کتاب داریم که یه‌سری ترکیب‌بندی‌ها رو معرفی می‌کنن و مثلاً ما ساده‌ترین و خیلی متداول‌ترین یک‌سومه که می‌گن آقا مثلاً اگه می‌خوای یه عکس خوب بگیری باید اون موضوع، سوژه‌ات توی یک‌سوم قرار بگیره، نقاط طلایی قرار بگیره یا مثلاً باید از عدد طلایی استفاده کنی توی نسبت‌ها، واقعاً آیا توی این مدت تو هم به این جمع‌بندی رسیدی که این چیزهایی که حالا تدوین ‌شده، ترکیب‌بندی‌هایی که تدوین شده یا مثلاً یه‌سری‌ها هستن می‌گن آقا عکس خوب می‌خوای بگیری باید بری تو ساعت طلایی بگیری یا مثلاً بعد طلوع آفتاب یا قبل غروب آفتاب این‌هاست… آیا واقعاً توی این سال‌ها، اون عکس‌هایی ک حالا جایزه برده، برنده شده، این نکته رو داشته؟ یعنی تو اومدی یه‌سری فرمول‌هایی رو که از قبل تدوین شده، روشون اعمال کردی، این‌طوری می‌شه گفتش واقعاً جواب می‌ده؟

علی ذوالقدری: بحث این حرفی که گفتی ترکیب‌بندی یک‌سوم، من این‌قدر دیگه شنیدم توی اینستاگرام خودم کلافه شدم بخدا؛ یعنی طرف فقط فکر می‌کنه بابا یه عکسی که داره ایجاد می‌کنه، تولید می‌کنه فقط روی قانون یک‌سوم باشه دیگه تموم شد دیگه، اون عکس اوکیه و این‌ها! بابا ما فقط قانون یک‌سوم نداریم توی ترکیب‌بندی. هنرمند، عکاس باید اهل ریسک باشه به‌نظر من، باید… واقعاً ببین عکاسه که تعیین می‌کنه اون عکس چی باشه، چه ترکیبی باشه، اون عکاسه که می‌گه آقا من دوست دارم آقا طبق قانون یک‌سوم باشه، من دوست دارم طبق قانون یک‌سوم نباشه! حتماً نباید واقعاً این چیزها رو حتماً در نظر بگیری، حالا اون گلدن‌تایم و اون چیزهایی که گفتی حقیقت داره ها! یه‌سری عکس‌ها هست که باید واقعاً توی زمان طلایی بری ثبت کنی، اون قضیه‌اش جداست، ولی خود من… خود من حالا کامنت‌هایی که از داورها، کامنت‌هایی که از اساتید گرفتم نسبت ‌به عکس‌های خودم، می‌گن عکس‌هات ترکیب‌بندی‌های خاص خودش رو داره، یعنی ترکیب‌بندی‌محوره. من خودم هم کلاً عکس‌هایی که روی ترکیب قوی داشته باشن، بیشتر نظرم رو جلب می‌کنن؛ حالا ترکیب‌بندی، همون قانون یک‌سومی که گفتی هم شاملش می‌شه ولی فقطِ فقط اون نیست! من عکسی دارم که اصلاً اون عکس من هیچ‌کدوم از این قوانین ترکیب‌بندی رو واقعاً شاملش نمی‌شه، هیچ‌کدوم! نه یک‌سوم یا حالا شکل‌های دیگه‌اش، ولی کلاً اون عکس ترکیب، خود ترکیب کلی عکس برای مخاطب جذابه، گیراست، من حرفم اینه که حتماً عکاس نباید طبق یه‌سری چهارچوب قوانین پیش بره، یه‌جاهایی باید قوانین رو بشکونه، یه‌جاهایی باید ریسک کنه، اون چیزی که حسی که داره نسبت ‌به اون فضا می‌گیره رو، رو عکسش پیاده کنه.

مصطفی عرفانی: کی این کار رو می‌تونه بکنه؟ چون ببین یه زمانی هستش ما یه دانشجویی رو داریم که… یا هنرجویی که تازه شروع کرده به کار، حالا من خودم اعتقادم اینه ها!

علی ذوالقدری: حالا میون کلومت می‌تونم یه چیزی بگم؟

مصطفی عرفانی: بگو، بگو.

علی ذوالقدری: الان مثلاً همون مثالی که عکس گربۀ من رو زدی، یکی از عکس‌هام که خیلی وایرال شده، خیلی توی اینستاگرام، پیج‌ها، سایت‌های مختلف خیلی… ویوی خیلی خوبی خورده، حالا جایزه هم گرفته خیلی، همون عکس من هیچ‌کدوم از قوانین ترکیب‌بندی رو تو توش نمی‌تونی پیدا کنی، نه یک‌سومه نه قوانین دیگه‌ای؛ ولی چرا؟ چون یه ترکیب گیرایی داره، یه ترکیبی داره که مخاطب رو به خودش جذب می‌کنه، حتماً… من حرفم این بود که حتماً نباید قوانین ترکیب‌بندی توی عکس‌ات حتماً وجود داشته باشه، با این مثال گفتم شاید شفاف‌تر بشه.

مصطفی عرفانی: این… می‌گم الان گفتی که باید قواعد رو شکست. حالا من یه اعتقادی دارم می‌گم آقا کسی اجازۀ شکستن قواعد رو داره که قبلش قواعد رو یاد گرفته باشه و براساس اون کار کرده باشه، الان مثلاً می‌بینی یه کسی هنرجوئه یا تازه مثلاً دوربین گرفته، وقتی بهش می‌گی که آقا باید طبق این اصول باید عکاسی کنی، می‌گه نه من می‌خوام قواعد رو بشکونم و من خودم شخصاً اعتقادم اینه که هرکسی اجازۀ شکوندن قواعد رو نداره، کسی می‌تونه قواعد رو بشکونه که اول قواعد رو یه زمانی رعایت کرده طبق اون اصول هم حتی عکاسی کرده و آگاهی داره نسبت ‌بهشون، یعنی ما می‌آییم می‌بینیم یه شخصی اصلاً هیچ قاعده‌ای رو نمی‌دونه، یعنی حتی ابعاد کادر باید چقدر باشه یا کاربری اون عکس برای چه چیزی هستش، چون شما وقتی می‌خواهید برای کاتالوگ عکاسی کنی یه ترکیب‌بندی می‌خوای، وقتی برای یک بیل‌بورد می‌خواهی عکاسی کنی یه ترکیب‌بندی دیگه می‌خواد یا حتی وقتی داری برای یک قاب عکس، برای یک تابلویی که قراره بره توی یه محیطی نصب بشه هم یه نوع ترکیب‌بندی می‌خواد. خیلی‌ها میان از همون ابتدا این ترکیب‌بندی‌ها رو اولاً که نسبت بهش هیچ آگاهی ندارن، دوماً که اعتقادشون اینه که باید این شکسته بشه، این قواعد شکسته شه حالا ما بگذریم از این‌که این‌قدر الان ترکیب‌بندی وجود داره که تو هرجوری عکس بگیری نهایتاً…

علی ذوالقدری: یه‌جوری می‌تونی آره… با یه کراپی یه‌جوری می‌تونی بخورونی…

مصطفی عرفانی:آره بخورونی به اون ترکیب‌بندی…

علی ذوالقدری: دقیقاً.

مصطفی عرفانی: به اون ترکیب‌بندیه بگی من دارم براساس اون می‌گیرم ولی من خودم اعتقادم اینه که باید اول اون کسی‌که شروع کرده به کارکردن برسه به اون ‌جایی که بگه آقا من کار کردم، نسبت‌ بهش هم اشراف دارم و حتی توی ذهنش، ناخودآگاه اون ترکیب‌بندی‌ها اتفاق بیفته، بعد می‌تونه بگه اوکی من میام از خطوط که تعریف‌شده پام رو فراتر می‌ذارم و میام یه مرحله جلوتر کار می‌کنم. این هم به‌نظر من خیلی مهمه، من خیلی…

علی ذوالقدری: الان من همین قانون‌شکنی که گفتم، گفتم خیلی استثنائه، همیشه قرار نیست جواب بده، یعنی شاید تو 10 تا کار تولید کنی 9 تاش راساس همون قواعد اصول ترکیب‌بندی باشه، باید هم باشه، ولی یه‌جایی، یه‌موقع‌هایی ریسکه جواب می‌ده دیگه، میاد رو یه عکس‌ات این حرکت رو پیاده می‌کنی، جواب می‌ده، خیلی کم پیش میاد ولی کلاً در کل اصول قواعد ترکیب‌بندی مهمه توی عکس.

مصطفی عرفانی: حالا درمورد فاین‌آرت و مینیمالیست صحبت کردی اساساً این سبک‌هاییه که جدیده، حالا شاید این جدید بودنش الان سی ساله هست ها! ولی نسبتاً می‌گن که آقا جدیده، متداول شده و من خودم تو ذهنم همیشه دارم می‌گم که آیندۀ عکاسی چیه؟ یعنی اینکه تو آینده قراره چه اتفاقی بیفته؟ به‌نظر تو که داری الان کار می‌کنی، خب توی رقابت‌های بین‌المللی مختلف شرکت کردی و نگاه‌های مختلف به کارهات انجام‌شده و داوری شده، دنیای… به‌نظرت حالا ما خیلی دور رو هم نگاه نمی‌کنیم، پنج سال دیگه قراره که دنیای عکاسی چی باشه به نظرت؟ حالا جمع‌بندی‌ات از این بحث کارهایی که تا الان منتشر کردی توی مجامع بین‌المللی حالا بخوایم بگیم، چیه؟ پنج سال دیگه عکاسی کجاست تو دنیا؟

علی ذوالقدری: سؤال خیلی خوبی کردی چون الان واقعاً با این سرعتی که داره پیش می‌ره عکاسی، کلاً ما شاهد تغییرات خیلی زیادی خواهیم بود مطمئناً، چون الان… همین الان با 10 سال پیش ما مقایسه کنیم، سبک عکاسی من «سبک عکاسی فاین‌آرت یا مینیمال» اصلاً واقعاً نه طرف‌دار خیلی زیادی داشت، نه اصلاً کلاً جایگاه زیادی داشت، ولی الان رفته‌رفته که می‌گذره می‌بینیم بیشتر دارن می‌پسندن و این‌ها، با یه مثال برات این قضیه رو بخوام شفاف کنم اینه که من خودم قدیم شاید چهارسال پیش، پنج‌سال پیش توی سبک خودم عکاسی، حالا مسابقاتی که شرکت می‌کردم، خیلی کم عکس‌هایی از خودم می‌دیدم، یعنی عکس‌هایی… من عکس دارم که کلاً فتوشاپه، یعنی فاین‌آرت صددرصده، کلاً شاید هفت تا، هشت تا عکس‌ام کلاً با فتوشاپ ترکیب شده، حالا نمی‌دونم کسی اسمش رو چی می‌ذاره، یکی می‌گه عکس نمی‌تونه باشه، یکی می‌گه یه اثر هنری یا هرچی… هر تعریفی که می‌کنن براش، ولی کلاً اون موقع چنین عکسی اصلاً هیچ جایگاهی نداشت، واقعاً هیچ داوری واسه‌ش ارزش قائل نمی‌شد که بخواد رأی بده، بیاد مثلاً بالا اون عکس امتیاز بگیره، حالا مدال بگیره یا هرچیزی، ولی الان رفته‌رفته می‌بینیم چیزی که کلاً توی هنر هست چه عکاسی یا چه نقاشی یا چیز دیگه، خلاقیتش زیاده. رفته‌رفته خلاقیته داره بیشتر می‌شه توی عکس‌ها، توی آثار هنری کلاً، حالا این خلاقیت هم می‌تونه از طریق حالا فتوشاپ یا نرم‌افزار یا کلاً با خود ترکیب‌بندی‌های خاص باشه. من خودم این باور رو دارم که شاید در آینده حالا این تغییراتی که شما خودت گفتی، من بیشتر اینه که کلاً قانون‌شکنی‌های بیشتری خواهیم دید توی عکاسی، یعنی همین حرف‌هایی که یه‌سری‌ها شاید بگن مثلاً همین الان هم قبول نداریم که بخواد مثلاً عکاسی با گرافیک و طراحی و این‌ها ترکیب بشه. من فکر می‌کنم تو آینده، این چیزها رو خیلی بیشتر خواهیم دید، چون بالاخره همین‌جوری روند پیشرفت تکنولوژی و ابزار هست، عکاس‌ها هم هی بیشتر خودشون رو دارن به چالش می‌کشن، دنیای عکاسی بزرگ‌تر شده، قدیم این‌جوری نبود، ولی در آینده مطمئنم که عکاسی شکلش خیلی تغییر می‌کنه، یعنی فقط اون قالبی که بخوایم بگیم، فقط مستندگونه باشه که فقط عکس‌های تک‌شات باشه نیست، خیلی تغییرات زیادی خواهد کرد.

مصطفی عرفانی: حالا ببین یه بحثی که الان تو گفتی، گفتی که آقا ابزارها مثل فتوشاپ، لایت روم این‌ها هم اومده این روزها به کمک کار عکاسی و خیلی‌ها حتی برای کار چیزی مثل تنظیم نور که این روزها به‌راحتی با اومدن فایل‌های RAW توی حالا یه دهۀ گذشته خیلی متداول شده، یعنی ما می‌آییم ساده‌ترین کاری که همۀ عکاس‌ها می‌کنن، یعنی عکاس‌ها اصلاً فرق نمی‌کنه، میاد توی کامپیوتر نور عکس رو تنظیم می‌کنه، بک‌گراندش رو تیره‌تر شاید بکنه سوژه رو یه‌خرده روشن‌تر بکنه، یعنی می‌گم الان شاید ما نسبت ‌به خیلی از کارهایی که تو توی کارهات داری انجام می‌دی، شاید منتقد باشی ولی ناخودآگاه اکثریت عکاس‌ها این روزها دارن از ابزارهایی برای عکس‌هاشون استفاده می‌کنن و فقط حالا فرقش اینه که قبح اون کارها ریخته، یه‌سری از کارها و سنت‌شکنی‌ها توی کار نریخته ولی من خودم بعضی موقع‌ها با بعضی از اساتید و دوستانی که سالیان ساله دارم عکاسی می‌کنن، اعتقاد ندارن؛ یعنی طرف می‌گه که تو باید سر صحنه، سر لوکیشن، سر اونجایی‌که داری عکس می‌گیری، باید همه‌چی اتفاق بیفته و اگر تو بیای توی عکس‌ات دست ببری تو دیگه عکاس نیستی، تو یه شغل دیگه‌ای داری. نمی‌دونم تو هم با این تعریف موافقی؟ یعنی عکاس فقط عکسی عکسه که واقعیت رو ثبت کنه و اگه یکی بیاد توش دست ببره، هر دستی حتی نورش رو هم یه‌خرده بیاد بالا پایین کنه دیگه ماهیت عکس فرق کرده. خودت نسبت به این واکنشت چیه؟

علی ذوالقدری: این موضوع… واقعاً یه موضوعی گفتی که اصلاً واقعاً نیازه راجع بهش صحبت کنیم چون خیلی سوءتفاهم‌ها هست روی این بحث، حالا من خودم شخصاً احترام می‌ذارم به همۀ سبک‌های عکاسی، به اساتیدی که حالا توی سبک مستند یا طبیعت یا هر سبکی که کلاً اصلاً شاید هیچ وابستگی به فتوشاپ و این ابزار نداشته باشن، واقعاً خودم احترام می‌ذارم، قبول هم دارم که حالا اون‌ها هم بالاخره منطق‌های خودشون رو دارن ولی چیزی که هست، ببین الان من به‌عنوان‌مثال یه عکاس منظره که پنج دهۀ پیش داشته عکاسی می‌کرده توی فضایی که حالا نور خیلی میزونی نبوده، خیلی نور داغونی داشته، ولی الان همون عکاس داره تو این دهه داره مثلاً، تو این سال‌ها داره عکاسی می‌کنه تو اون نور. الان بخوایم بگیم مثلاً اون عکاس چون اون موقع تو اون شرایط عکاسی می‌کرده الان دیگه حق نداره مثلاً اون نور زیاد رو بیاد با یه فیلتر ND ساده برطرف کنه، مثلاً بگه نه من از این ابزار استفاده نمی‌کنم که مثلاً بخواد عکس‌ام مثلاً به اون شکل بمونه و این‌ها، خب این اصلاً برای من منطقی نیست؛ یعنی چی؟ وقتی ابزار هست، وقتی‌که فتوشاپ هست، آقا من یه‌جاهایی همیشه آدم صددرصدش رو تو لوکیشن نمی‌تونه بذاره واقعاً، واسه یه‌جاهایی تو بخوای هم نمی‌تونی، واقعاً نیازه که تو اون عکس رو وارد فتوشاپ کنی، ایرادهاش رو بگیری و این‌ها، بعد من خودم خیلی شنیدم خیلی از این اساتید تو ورک‌شاپ‌هاشون، توی کلاس‌هاشون واقعاً اصلاً جوری میان از عکاسی مدرن و فاین‌آرت صحبت می‌کنن پیش هنرجوشون اصلاً انگار هنری نیست این، انگار عکاسی نیست، واقعاً یه‌خرده دارن کم لطفی می‌کنن، اصلاً من خودم به گوش‌ام رسیده… نمی‌دونم واقعاً منطقشون چیه، چون الان ما خیلی هنرمندهای برجسته داریم، سال‌ها توی واقعاً کشورهای مختلف، توی حالا مسابقات خیلی سالانۀ بزرگ مختلف بودن، نفر اول شدن، حتی شاید بهترین هنرمند اون دوره شدن که عکاس‌های کانسپشوال و فاین‌آرت و این سبک‌هایی که ما داریم کار می‌کنیم شدن، خب چی؟ شما می‌خوای مثلاً توی ورک‌شاپ‌ات بیای این رو بگی که این عکاس نیستش، نمی‌دونم این هنرمند نیستش و فلان؟ درصورتی‌که تو بزرگ‌ترین و حرفه‌ای‌ترین میدون، اومده این آدم خودش رو مثلاً به چالش کشیده…

مصطفی عرفانی: محک زده…

علی ذوالقدری: دقیقاً، محک زده، اول دشه، ولی کلاً می‌گم یه‌سری منطق‌ها هست، همیشه قرار نیست همه درست بگن، حالا چه اون شخص بگیم استاده یا حالا مدّرسه یا هرچیزی، یه‌سری‌ها هم خیلی میان کم‌لطفی می‌کنن به این سبک، من اصلاً قبول ندارم، من می‌گم هرکسی که توی کارش بیاد خلاقیت رو توی کارش بیشتر کنه، من… واسه خود شخص من اون اثر خیلی… اون هنرمند واسه من خیلی جایگاه بالاتری داره. الان ما عکاس‌های پرتره داریم، خب همه می‌دونیم عکاس پرتره چیه، عکاس پرتره یه‌سری هستن توی استودیو دارن پرتره‌ی استودیویی می‌گیرن، خیلی ساده با نور دارن عکس می‌گیرن، ولی یه‌سری آوردن یه خلاقیت‌هایی رو وارد این عکاسی پرتره کردن، مثلاً اومدن یه گریم‌هایی… شاید خودت دیده باشی حالا توی شاخه‌های عکاسی فاین‌آرت می‌ری قسمت پرتره، یه پرتره‌های خیلی خاصی می‌بینی، حالا یه گریم‌های خیلی خاص، یه نورهای خیلی خاص، یه.. حالا یه لباس‌ها یا پوشش‌های خیلی خاصی که اون مدل داره به خودش می‌گیره، اون… همون می‌شه خلاقیت، همون می‌شه فاین‌آرت، اون شخص اومده واقعاً

رو اون کار کرده، رو اون مطالعه کرده، کلی زحمت کشیده، اون خلاقیت رو وارد اون سبک کرده، بعد یه عکاسی که حالا پرتره داره خیلی ساده عکاسی می‌کنه، بیاد بگه که نه اون…

مصطفی عرفانی: عکاس نیستش.

علی ذوالقدری: آره، اون عکاس نیست و این‌ها؛ این.. پس اینجاست که می‌گن این حرف اصلاً منطقی نیستش، هرکسی با زمان تو هنر پیش می‌ره، همیشه موفق‌تره، هرکسی که کلاً بخواد خودش رو کلاً به‌روز نگه داره توی عکاسی، من همین الان بیام توی مثلاً یه‌سری عکس‌های قدیمی‌ام که حالا یه سبک‌هایی بوده که شاید یه لوکیشن‌هایی بوده که خیلی‌ها عکس گرفتن، بیام برگردم به‌عنوان‌مثال تو همون لوکیشن دوباره عکس بگیرم، انگار یه قدم اومدم عقب، چون چیز جدیدی ایجاد نکردم، فضای جدیدی رو نشون ندادم، ایده یا خلاقیت جدیدی رو با فتوشاپ رو اون عکسم پیاده نکردم، پس هرچی که به‌نظر من خلاق‌تر باشی، همیشه موفق‌تری.

مصطفی عرفانی: من هم با تو کاملاً موافقم، یعنی حالا با هم‌دیگه یه جمع‌بندی بکنیم بحث امروزمون رو که من هم با تو کاملاً موافقم که هنر ذاتش باید خلاقیت باشه و مهم نیستش که از چه ابزاری استفاده کنی؛ حالا این ابزار می‌تونه دوربین باشه، کامپیوتر باشه، حتی گاهی اوقات بیای حالا اون کار رو حتی بعد از اینکه پرینت کردی، بیای با یه قلم هم بهش یه اضافه‌ای رو داشته باشی روش، به‌نظرم بازهم می‌تونه اون کار باشه، حالا ما تو یکی از قسمت‌هامون با یکی از اساتید درمورد این مسئله صحبت کردیم، نزدیک چهل‌وپنج دقیقه، یک ساعت داشتیم درموردش صحبت می‌کردیم، اومده بودیم «تاریخ واقعیت در عکاسی» یعنی اون چیزی که وجود داره رو با هم‌دیگه بررسی کردیم، آخرسر به این نتیجه رسیدیم آقا اصلاً عکاسی از روز اولی که اختراع شد، کشف شده، این مسئله رو داشته؛ یعنی چه قبول بکنیم چه قبول نکنیم، ذات عکاسی و هنر روی خلاقیته…

علی ذوالقدری: دقیقاً.

مصطفی عرفانی: … و اون هنرمند از هر ابزاری می‌تونه استفاده کنه تا اون بینش، اون تفکر، اون پیامش رو منتقل کنه.

علی ذوالقدری: مهم اینه که اون پیام رو منتقل کنی، دقیقاً.

مصطفی عرفانی: آره. من هم خودم خیلی روی این مسئله… حالا توی این صحبت‌هایی که داشتیم تو قسمت‎های مختلف رسیدیم به اینکه آقا مهم نیستش که یکی بخواد نقد کنه ولی آخرسر همه به این نتیجه می‌رسیم که هنرمند مجازه از هر ابزاری استفاده بکنه…

علی ذوالقدری: بایده یه‌سری‌ها واقعاً کوتاه بیان از این قضیه که واقعاً باید یه‌خرده کوتاه بیاید که قبول کنید که واقعاً باید مدرن کار کنیم، میان مثلاً یه‌سری از همین اساتید، میان یه کتابی رو مثلاً به هنرجوهاشون میان معرفی می‌کنن حالا کتابه مال پنجاه سال پیش، شصت سال پیشه، حالا یه‌سری… خب بابا الان اون کتاب هست الان هم ما سه هزار کتاب دیگه داریم که داره این سبک‌ها رو داره آموزش می‌ده و یا خیلی داره شفاف‌سازی می‌کنه. چرا اون کتاب‌ها رو معرفی نمی‌کنین؟یا یه عکسی که مثلاً صدسال پیش ثبت شده با یه کیفیت خیلی ضعیف، مگه اون موقع (صدسال پیش) چند تا عکاس داشتیم؟ چند تا کلاً دوربین عکاسی تولید شده بود؟ شاید همون‌ها الان تو این فضا بودن، مطمئن باش اون عکس رو نمی‌گرفتن! همون شخص عکاسی که حالا یه عکس خیلی قدیمی خیلی خفن به‌اصطلاح گرفته، شاید الان تو این ابزار بود، شاید اصلاً نظرش عوض می‌شد، می‌گفت من این عکس رو نمی‌خوام بگیرم، این عکس رو می‌گیرم، طبق این دوربینی که دارم، طبق حالا اون ابزاری که دارم، پس واقعاً باید به این قضیه یه‌خرده [با] دید منطقی‌تر نگاه کنیم.

مصطفی عرفانی: آخرسر همه مجبور می‌شن که…

علی ذوالقدری: اول و آخر دقیقاً…

مصطفی عرفانی: آره.

علی ذوالقدری: اول و آخر یه‌جوریه که همه میان تو سیستمش، همه میان، وقتی… الان ما عکاس‌های واقعاً… من خودم عکاس‌های خیلی خوب منظره می‌شناسم، خیلی هم باهاشون دوستم، خیلی‌هاشون هم که می‌بینم موفق‌اند واقعاً کارشون شده مدرن، حتی توی همون عکاسی طبیعت و منظره هم  شکلش با عکس‌های ده سال پیش کاملاً متفاوته، چون فهمیده که آقا باید مدرن‌تر کار کنه، باید یه‌سری خلاقیت‌ها چه با ادیت، چه با حالا ترکیب عکس‌ها باید به عکس‌هاش اضافه کنه، وقتی اون کار رو می‌کنه کارش بیشتر جواب می‌ده، خب یعنی که راهش رو پیدا کرده دیگه، متوجه شده که باید وارد این سیستم بشه.

مصطفی عرفانی: علی جان، مرسی که اومدی…

علی ذوالقدری: قربونت، ممنونم ازت.

مصطفی عرفانی: … دعوت من رو قبول کردی. امیدوارم که ما شاهد موفقیت‌های بیشترت باشیم، قطعاً هم همین‌طور خواهد بود…

علی ذوالقدری: عزیز دلی، ممنونتم.

مصطفی عرفانی: … و امیدوارم که حالا توی قله‌های موفقیت که هستی…

علی ذوالقدری: همۀ دوستان، امیدوارم کلاً قله‌ها مال عکاس‎‌های ایرانی باشه، کلاً همه‌جا.

مصطفی عرفانی: … ایشالله، ایشالله همین‌طور باشه. ممنونم ازت، مرسی که اومدی.

علی ذوالقدری: مرسی از دعوتتون، ممنونم ازتون.

مصطفی عرفانی: متشکرم، ممنون.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *